حکایت جالب ازدواج نا کام اینترنتی جوان میانه ای
از آشنایی اینترنتی تا ازدواج نافرجام
«حسرت گذران یک ماه کامل در کنار همسرم برایم رؤیا شده است. همیشه عاشق دریا بودم و آرامش ساحل، اما حالا یادآوری اسم دریا هم کابوس روز و شبم شده است.»به گزارش روزنامه ایران، دختر ۲۵ ساله که هنوز به خانه بخت نرفته پشت در شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده -ونک- ایستاده تا نوبتش برسد. او هیچ وقت گمان نمیکرد ازدواج اینترنتی باعث بدبختیاش شود و پایش را به دادگاه بازکند.
«شیوا» که هنوز باور ندارد انتخابش در ازدواج اشتباه بوده همزمان با تسلیم دادخواست طلاق در شرح ماجرای زندگیاش به قاضی حسن عموزادی میگوید:۳ سال پیش بهطور اتفاقی از طریق شبکه مجازی با یاشار، همسرم آشنا شدم. یک پیامک اشتباهی و پس از آن بهانههای مختلف سبب آشنایی بیشتر ما شد
. یاشار دریانورد بود و من هم که همیشه عاشق دریا بودم، بیشتر علاقهمند شدم یاشار را بشناسم. ما در کرج زندگی میکردیم و آنها در شهرستان میانه سکونت داشتند ولی این دوری برایمان مهم نبود.یاشار در مدت کوتاه آشناییمان چندین بار به دیدنم آمد تا بیشتر همدیگر را بشناسیم. بدین ترتیب پس از چند برخورد و شناخت جزئی یاشار به همراه خانوادهاش به خواستگاریام آمد. پدر و مادرم تصمیم نهایی را به عهده خودم گذاشته بودند و من هم با شناختی که از یاشار داشتم به پیشنهادش جواب مثبت دادم.
شیوا که با یادآوری خاطرات دوران آشناییاش لبخند روی لبهایش نشسته ادامه میدهد: هنوز به یاد دارم که وقتی هر کدام از دوستانم میشنیدند که با یک دریانورد ازدواج کردهام متعجب میشدند چرا که برایشان هیجان انگیز بود. خودم هم که همیشه از دریا خوشم میآمد همسر یک دریانورد شدن را افتخار میدانستم و چشمم را به روی سختیها میبستم ولی به مرور زمان همه چیز برایم رنگ باخت.این دختر جوان با بغض فروخوردهای ادامه میدهد: قرار بود بلافاصله بعد از عقد مراسم عروسیمان را برگزار کنیم. او یک خانه در تهران گرفت و دنبال کارهایمان بودیم اما تا تدارک برنامه هایمان یاشار باید میرفت و من تنها میماندم. سه سال صبرکردم تا شاید همه چیز تغییر کند ولی عروسیمان سرنگرفت. در این مدت من در خانه پدریام بودم و چشم به در داشتم تا همسرم از راه برسد ولی افسوس او هربار ۶ ماه روی دریا بود و در کشورهای مختلف به سر میبرد و من ۶ ماه در انتظار بودم تا از این سفر برگردد. هر بار هم که میآمد پس از دو، سه هفته به سفر میرفت و وعده میداد عروسیمان سرخواهد گرفت. سرانجام تصمیم گرفتیم به صورت توافقی از هم جدا شویم. در این سالها هم من فقط اسم همسرم را در شناسنامه داشتم.
قاضی که صحبتهای دختر جوان را میشنید گفت تو که میدانستی شغل همسرت چیست و چه شرایطی دارد پس چرا با او ازدواج کردی خصوصاً زمانی که از طریق اینترنت با هم آشنا شدید و دریافتید که مشکلاتی سر راه ازدواج شما وجود دارد.شیوا که سرش را پایین انداخته بود به قاضی گفت: اشتباه کردم آن زمان به قدری هیجان زده بودم که هیچ تصوری از مشکلات آینده نداشتم ولی حالا که وارد رابطهای جدی شدهام هر روز با تمام وجودم تنهایی را حس میکنم و ادامه این رابطه را غیرممکن میدانم. ای کاش عجولانه و از روی احساس و عاطفه تصمیم نمیگرفتم و جوانیام را هدر نمیدادم.
یک هیجان زندگیام را نابود کرد و همه آرزوهایم نقش بر آب شد.انتخاب و روش ازدواجم از همان ابتدا اشتباه بود چرا که هیچوقت دوستیهای اینترنتی و بدون شناخت سرانجام خوبی نخواهد داشت. ای کاش بیشتر دقت میکردم تا به این بنبست نرسم و باعث ناراحتی خانوادهام هم نشوم.قاضی حسن عموزادی با شنیدن اظهارات این زن جوان رسیدگی به پرونده این زوج را در دستور کارش قرار داد تا در جلسه آینده حکم نهایی را صادر کند.