آقای نامزد دروغ نگو! چوپان دروغگو نباش
سرمایه در هر جامعه ای شکل های مختلفی دارد، سرمایه مالی پول، اعتبار و...، سرمایه فیزیکی زمین، ماشین آلات، ارتباطات و...، سرمایه انسانی آموزش، مهارت و... و بالاخره سرمایه اجتماعی اعتماد، همبستگی، مشارکت وصداقت و پرهیز از دروغ....
البته سرمایه اجتماعی یک فرق مهم با سرمایه های دیگر دارد و این که سرمایه اجتماعی کمتر به چشم می آید یا قابل اندازه گیری دقیق است، برخلاف سرمایه مالی و فیزیکی که کاملا قابل شمارش و قیمت گذاری است. فرق های دیگری هم دارند که در بحث کنونی مجال طرح آنها نیست.
از عناصر مهم سرمایه اجتماعی اعتماد و مشارکت و راستی است. اعتماد مردم به یکدیگر، درستکاری، صداقت، وفای به عهد، انصاف و عدالت ارزش های اعتمادآفرین هستند.
این روزها در اکثر مطالب و مجالس سخنرانی که در نقد وضعیت جاری یا گذشته کشور و منطقه میانه گفته و نوشته می شود، تاکیدها عموما بر نارسایی های حاکم بر سرمایه مالی، فیزیکی و تا حدودی بر نوع سوم سرمایه انسانی است، و کمتر توجهی به مشکلات سرمایه اجتماعی و عناصری مانند دروغ و مشارکت و اعتماد و صداقت می شود.
خطر نابودی بیش از پیش این سرمایه شهرستان را تهدید می کند. نمونه روشن چنین اضمحلالی در سرمایه اجتماعی، ریختن قبح دروغ و به حاشیه رفتن راستگویی و صداقت است. اما بدتر از وقوع چنین امری، سکوت دیگران در برابر این پدیده است.
جامعه ای که در آن در برابر چشمان مردم دروغ آشکار گفته می شود و کسی لب به اعتراض نمی گشایند، سهل است که با خنده آن را همراهی می کنند، چنین جامعه ای فاقد حداقلی از سرمایه اجتماعی است. همگانی شدن دروغ در کلیه سطوح اجتماعی عامل ویرانگری است که هیچ گاه نباید در برابر آن بی تفاوت بود، اگر خداوند دروغ را گناه کبیره دانسته در عین حال که در قوانین ما جرم نیست مگر موارد بسیار خاص، آن هم با مجازات اندک قطعا به دلیل آثار بسیار سوء آن بر حیات اجتماعی و سلامت آن است، و اگر جامعه ای به هر چیز حساس باشد جز دروغ، و اگر به هر چیز اعتراض کند، جز دروغ، این امر به چیزی جز اضمحلال سرمایه اجتماعی آن جامعه تعبیر نخواهد شد.
اگر در جامعه ای دروغ در آن رواج داشت و هیچ گاه حتی یک نفر هم به اتهام دروغ گفتن از مسندی خلع و به مجازاتی محکوم نشد، حتما بنیان های آن جامعه دچار اختلال اساسی است. جامعه ای زنده و پویاست که آمادگی بخشش هر خلاف و گناه و جرمی را جز دروغ دارد و برعکس. این که جامعه شهرستان میانه تا چه حد با چنین بحرانی مواجه است را باید به خوانندگان واگذار کرد و کار چندان سختی برای تطبیق دادن ندارند، اما اگر نسبت به سرنوشت خود و شهرستان خویش حساس هستیم، چاره ای نداریم جز این که نسبت به دروغ بیش از هر چیز دیگر حساس باشیم و آن را جزء خطوط قرمز اخلاقی همه افراد به ویژه اهل سیاست و قدرت تلقی کنیم، و تا وقتی که چنین نکنیم، امید چندانی هم به بهبود شرایط نخواهیم داشت.