روستای میانه، شهربازی ندارد!
نوشته: رضا عباسی اقدم
مقدمه: تابستان 95 از راه رسید و به نیمه هم رسید ولی میانه ای ها هنوز در حسرت یک شهربازی آبرومند مانده اند و تنها چیزی که سالهاست نصیبشان می شود وعده و خبر و جلسه است. اوقات فراغت و تفریح سالم و مبارزه با تهاجم فرهنگی و ایجاد امکانات برای مردم و جوانان هنوز سوژه خبرهاست!!
امروز: پس از انبوه اعتراض ها به وضعیت شهربازی میانه، مرداد 93 جلسه ای با حضور
مسئولین وقت میانه شامل فرماندار، شهردار،
رئیس شورای شهر و پیمانکار شهربازی برگزار شده و مصوبات خوب و محکمی امضا شد!! و حال امروز در مرداد 95 هستیم و شاهدیم که شهربازی میانه یک فضای مخروبه و چند وجبی با چند وسیله اسقاطی و کودکانه و کهنه است در کنار کلی آهن پاره رها شده در محوطه!! آیا آنهمه سخنرانی و بخشنامه و جلسه در با
ب اهمیت اوقات فراغت و فرهنگ سازی و خدمت به مردم و مبارزه با تهاجم فرهنگی، این خروجی را دارد؟!
......... عکس روبرو مربوط به همین جلسه است:
........................... مرداد 93 :
* پارک های موجود میانه جوابگوی جمعیت 20 سال پیش میانه است یا جمعیت امروزی؟
* تعریف شهربازی در میانه، آیا فقط چند الاکلنگ و سرسره و تاب است؟
* آیا وسایل موجود در شهربازی میانه در شأن نام یک شهر هست؟
* آیا شهربازی روستاها و شهرک های اطراف تهران و اصفهان و تبریز بهتر از این نیست؟
* وضعیت کنونی پارک جنگلی میانه چگونه است؟
* سدهای اطراف میانه چه امکاناتی برای یک خانواده و گذران مطلوب وقت دارند؟
* سرانه فضای سبز برای مردم میانه در مقایسه با کشورهای قحطی زده آفریقایی چگونه است؟
* آیا فقط آموزش و پرورش و شهرداری در بحث اوقات فراغت، سیبل هجمه ها هستند؟
بی تردید قلیان سراها و خیابان گردی ها و علافی در شبکه های مجازی و صدها ناهنجاری دیگر وجود دارند که جایگزین شهربازی و سایر امکانات و برنامه های لازم برای اوقات فراغت گردند. همه مسئولین در باب مضرات ماهواره ید طولایی در سخنرانی و مصوبه و بخشنامه دارند اما به هنگام اقدام و عمل، سکوت است و سکون!! ادعای پیروی از منویات رهبری و تلاش در جهت نهادینه و اجرایی نمودن شعار "اقدام و عمل" چه نمود ملموس و مشهودی دارد؟ در زمان هجوم سهمگین ماهواره ها و شبکه های مجازی که ثانیه ثانیه وقت ایرانی را غنیمت می شمارند تا به اهداف ضداسلامی-ضد ایرانی خود برسند، ما چه کرده ایم؟ این نوشتار از باب پرسش نیست! برای پاسخگویی نیست! به امید اقدام و عمل هم نیست! از سر افسوس و درددل و حسرت و دل خوش کُنَک است! چرا که متأسفانه اگر قبلاً امیدی هم بود، دیگر نیست! بچه های میانه شهربازی نمی خواهند! فضا و مکان و امکانات خوب برای اوقات فراغت نمی خواهند! نه اعتراض می کنند و نه سوال می پرسند. نه دنبال مقصرند و نه توقع چیزی دارند! فقط و فقط می خواهند "وعده دادن و امید دادن" از فرهنگ لغات شهرمان حذف شود. میانه به این بی امکاناتی راضی است. فقط لطفاً ارزش و قداست وعده و امید را در ذهن ها لوث نکنیم! مردم هم اگر تفریح سالم دلشان خواست، سری بزنند به زنجان و تبریز و مراغه و غیره! آخر تابستان هم حتماً در باب اهمیت اوقات فراغت و تابستان 95 و برنامه ریزی جهت خدمت به مردم و برای تفریح مجاز جوانان و خانواده ها، جلسات و مصوبات و بخشنامه هایی ردیف خواهند شد. خبرهای آن را می خوانیم و لذت می بریم؛ وصف العیش، نصف العیش!!
حکایت: پادشاهی گذارش به یکی از برج های شهر افتاد. نگهبانی را دید که که در سرمای زمستان با لباسی معمولی ایستاده بود. پادشاه از او پرسید: "با این لباس کم سردت نمی شود؟" نگهبان پاسخ داد:" به سرما عادت دارم قربان!" پادشاه گفت:"نه اینطور نمی شود، دستور می دهم غروب نشده، لباسی گرم و مناسب برایت بفرستند."
پادشاه رفت و در مشغولیت های دربار نگهبان را فراموش کرد. فردا صبح خبر آمد نگهبان موصوف از شدت سرما یخ زده و در همان محل نگهبانی مرده است! پادشاه با یادآوری جریان دیروز، خود شخصاً به محل نگهبانی رفت. نگهبان گوشه ای کز کرده و یخ زده بود. کنارش روی دیوار، با ذغال نوشته شده بود:" به سرما عادت داشتم، اما وعده لباس گرم مرا نابود کرد!" ///