استاد مرحوم ابوالفضل علامی میانجی کیست؟
فردای میانه / چند روزی از درگذشت مادر گرامی استاد مرحوم ابوالفضل علامی که خود نیز در آذر 94 به دیدار حق شتافتند می گذرد؛ ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم ایشان و جامعه قرآنی، خالی از لطف نیست تا همشهریان عزیز میانه ای با این استاد گرانقدر بیش از پیش آشنا شوند.
این مطلب ترکیبی از چند مطلب و مصاحبه است که در خصوص ایشان با وبگردی یافتم ولی قبل از آن اطلاعاتی که در خصوص استاد علامی با استفاده از یکی از بستگان نزدیکشان به دست آوردم را خدمتتان ارائه می نمایم و اطلاعات تکمیلی را در ادامه مطلب خواهید خواند:
مرحوم استاد ابوالفضل علامی میانجی، پژوهشگر، مدرس، نویسنده و داور بین المللی قرآن کریم می باشند.
وی فرزند مرحوم شیخ اسداله علامی میانجی از عالمان روستای چتاب چرکین است که مدت مدیدی پس از زندگی در میانه، به قم رفته و طلاب میانه ای قم با ایشان ارتباط نزدذیکی داشتند.
مادر استاد که مادر بزرگوار شهید نیز بود، اهل روستای ماهی آباد میانه بودند که چند روزی است که از درگذشت ایشان می گذرد.
استاد ابوالفضل علامی اولین شخصی است که در مسابقات قرآنی برگزار شده پس از انقلاب اسلامی، رتبه برتر را کسب نموده و از دستان مبارک امام خمینی(ره) جایزه خود را دریافت نمودند.
وی جزو معدود افرادی بودند که هم در محضر امام خمینی(ره) و هم در محضر حضرت آیت اله خامنه ای رهبر معظم انقلاب به تلاوت قرآن پرداختند.
===========================
مصاحبه با استاد فقید ابوالفضل علامی در نشریه خبری تحلیلی شورای عالی قرآن (نبأ) فروردین۱۳۹۴
باسمهتعالی
همراه با استاد ابوالفضل علامی، استاد و پژوهشگر قرائت قرآن کریم
یکی از شئونات قاری درجه یک، معلّمی قرآن است
استاد علامی را معمولاً به متانت و روحیه آرام ایشان میشناسیم. اهل تعلّم و تعلیم در حوزه تجوید، وقف و ابتداء، ترجمه و مفاهیم قرآن که عمر خود را در این مسیر صرف نمودهاند. صبح یکی از روزهای زمستان، در شورای عالی قرآن میزبان استاد علامی بودیم. ایشان با اینکه کمتر اهل مصاحبهاند؛ اما دعوت ما را اجابت کردند. خوشحالیم مجالی فراهم شد تا ناگفتههای این استاد ارجمند برای همدورهایها یادآور خاطرات شیرین و برای جوانترها، درس و تجربه باشد.
نام: ابوالفضل علّامی میانَجی
متولد: 1 دی 1337 در قم
فرزندان: یک دختر و دو پسر
شغل: مدیرعامل مؤسسه نور مبین
جناب استاد ضمن تشکر از این که دعوت مصاحبه ما را پذیرفتید، مایل هستیم از شما بیشتر بدانیم.
بنده در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدرم مرحوم آیتالله شیخ اسدالله علّامی میانجی بودند که البته من از ایشان چیز زیادی در ذهن ندارم. چرا که زمان فوت ایشان چهار ساله بودم. از همان کودکی در شهر مقدس قم به تحصیل مشغول شدم تا اینکه به دانشگاه رفتم و تحصیل علوم سیاسی را آغاز کردم. این برهه مصادف شد با جنگ تحمیلی. بنده نیزاحساس تکلیف کردم که باید در کارهای اجرایی مربوط به نبرد حق علیه باطل حاضر باشم. بنابراین از تحصیل انصراف دادم. پس از انقلاب به موازات کار اجرایی، به امر تدریس در زمینه قرآن و درسهای حوزه مشغول شدم و تا به امروز به امر پژوهش و تدریس در حوزه ترجمه و مفاهیم قرآن مشغولم.
از چه زمانی با قرآن کریم و فنّ تلاوت قرآن آشنا شدید؟
من از کودکی صدای خوبی داشتم. در دوران ابتدایی مرتّب سر صف مدرسه قرآن میخواندم. به تدریج با جلسات قرآنی شهر آشنا شدم. به خاطر دارم که در مسجد امام حسن عسکری(ع) جلسهای تحت اشراف مرحوم آقای خردمند بود که شرکت میکردم. بعد از آن، حوالی سال 55 خدمت استاد رنجبر رسیدم تا علاوه بر تقلید تلاوت، تجوید و اصول قرائت را هم فرا بگیرم. بنده و جناب استاد شهیدیپور که هم محلهای ما بودند، در این مسیر همراه هم بودیم.
من قبل از انقلاب و به واسطهی ایشان با اذائهالقرآن مصر آشنا شدم. آن زمان تلاوتهایی به صورت مستقیم از مسجد امام حسین(ع) قاهره، مسجد سیده نفیسه و سیده زینب(س) پخش میشد که ما مشتری پر و پا قرص این تلاوتها بودیم.
دومین استادی که در زمینه قرائت من تاثیرگذار بودند، جناب استاد مولایی(ره) بودند. جناب آقای رنجبر ایشان را معرفی کردند و گفتند که استاد مولایی در تهران جلسه دارند. ما هم سحرگاه از قم حرکت میکردیم، نماز صبح را در حرم حضرت معصومه(س) میخواندیم و سوار اتوبوس میشدیم به سمت تهران. وقتی میرسیدیم هوا تاریک و روشن بود. تا حوالی ظهر از جلسه استفاده میکردیم و بعد برمیگشتیم. این روند تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
همچنین از محضر اساتیدی همچون استاد حاج حسین سعیدی(ره) که پدر شهید بودند و جناب سرهنگ مسگرها که از جلسهداران قدیم بودند نیز بهره بردم. همه این بزرگواران شاگرد مرحوم سرهنگ بیگلری بودند. همچنین با افراد زیادی هم در جلسات قرآن آشنا شدیم. از استاد خدامحسینی گرفته تا آقایان فروزان، محمدپور، امامجمعه، بادپا، پرهیزکار و عزیزانی دیگر.
شما آن زمان در مسابقات هم شرکت میکردید؟
هرچند مسابقات برگزار میشد، اما شرکت نمیکردم. خیلی از قاریان بودند که مسابقات را از این جهت که وابسته به نظام طاغوت بود تحریم کرده بودند. بالاخره ما از اول سیاسی بودیم، ضد رژیم بودیم. من نوجوان بودم که در تشییع پیکر آیتالله سعیدی شرکت کردم. در تشییع جنازه مرحوم آیتالله غفاری هم حضور داشتم. به خاطر دارم در تشییع آیتالله سعیدی ما را کتک زدند.
مسابقات آن زمان برای فریب عوام و موجّه جلوه دادن نظام بود. نظامی که لائیک و ضدمذهب بود. یادم هست که روز عاشورا شاه به مسجد سپهسالار (شهید مطهری فعلی) میآمد که مثلاً جلسه روضه بگیرد! ما حرمت قائل بودیم برای شرکت در مسابقات، چون آن را اعانه ظلم و کمک به ظالم میدانستیم.
======================================
پس از انقلاب فعالیتهای قرآنی را چگونه پیگیری کردید؟
بعد از انقلاب به همراه دوستانمان یک مجمع قاریان قرآن تأسیس کردیم و هدفمان این بود که در محلات قم جلسه داشته باشیم. هزینه جلسات از طریق حق عضویت اعضا تأمین میشد. به جرأت میتوانم بگویم در همان سال اول، اکثر مناطق پر جمعیت قم را تحت پوشش قرار دادیم. تا جاییکه ماه مبارک رمضان هر سال بین این جلسات، مسابقات قرآن باشکوهی برگزار میشد. امکانات هم مثل الان نبود. یک دوربین فیلمبرداری گذاشته بودند و یک تلویزیون هم بیرون مسجد تا بعضیها داخل پیادهرو نظارهگر باشند. در قم تقریباً هیچ مسابقهای حتی مسابقات اوقاف با این عظمت برگزار نمی شد. همه دوستان هم مشارکت میکردند. همانهایی که خودشان جلسه داشتند این مسابقات را اداره میکردند.
اولین سالی که مسابقات اوقاف جمهوری اسلامی برگزار شد سال 58 بود که بنده در استان نفر اوّل شدم. بعدش آمدم به مسابقات کشوری که اولین بار در مکتب توحید برگزار شد. داوران هم استاد مولایی، استاد صبحدل و استاد اربابی و برخی اساتید دیگر بودند. سال بعد هم در استان اول شدم که مسابقات کشوری در مشهد مقدّس برگزار شد. بعد ورود پیدا کردم به فعالیتهای اجرایی که ضرورت داشت و دیگر در مسابقات شرکت نکردم. در کنار کار اجرایی سعی میکردم جلسه قرآن داشته باشم، در بعضی از دانشگاهها هم تدریس میکردم. همین قرائت و تجوید و تاریخ علوم قرآن را تدریس میکردم و در مسابقات به داوری میپرداختم.
از آثار و تألیفات خودتان بفرمایید.
من از سال 64 در حوزه قرآنی فعالیت میکردم. قرائت منافاتی با نوشتن ندارد، چه بسا دوستانی که اهل قرائت هستند میبایست اهل قلم هم باشند. خود من بعد از بیماری که عارض شد، احساس کردم به عنوان قاری قرآن باید تألیفاتی داشته باشم. قسمتی در الفاظ قرآن بوده است و قسمتی در حوزه مفهومی قرآن. تاکنون 22 تألیف یا تصحیح یا ترجمه در مورد قرآن و ادبیات عرب داشتهام که از جمله آنها میتوانم به آواشناسی زبان عربی، کلیدهای آموزش ترجمه قرآن، آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن، آداب تلاوت قرآن و پژوهشی در علم تجوید اشاره کنم.
گویا جنابعالی عضو اولین گروههایی بودید که به حج تمتع اعزام شدند.
بنده توفیق داشتم دو سه بار همراه با کاروان قرآنیان به حج اعزام شوم. سال 61 بود که اولین گروه تشکیل شد. این کاروان 72 نفره، بخش اعظمی از قاریان و اساتید قرآنی کشور را تشکیل میداد. افرادی مثل آقایان ساداتفاطمی، روغنی، محمدزاده، رضاییان، سبزعلی، پرهیزکار، کرمی، مستفید و سایر دوستان همراه ما بودند.
یکی از توفیقات منحصربهفرد شما، تلاوت در محضر امام خمینی(ره) است. از خاطره آن محفل نورانی بگویید.
اولین سالی که قراء را به حج اعزام میکردند در سال 63 ما را به اردوگاه شهید باهنر بردند که آن موقع منظریه نام داشت. چندروزی آنجا بودیم تا ما را با مسائل حج آشنا کنند. هر از چند گاهی کسی از مسئولان میآمد آنجا و صحبت میکرد. مطالبهی اعضای کاروان هم از ایشان یک چیز بود و با شعار «یار امام، یار امام، ما را ببر پیش امام» تقاضا میکردیم که قبل از سفر حج، توفیق زیارت حضرت امام (ره) را پیدا کنیم.
پیگیریها نتیجه داد و در کمال ناباوری یک محفل قرآن کاملاً رسمی و در سطح اعلی در حسینیه جماران تشکیل شد. سه نفر از قاریان انتخاب شدند تا در محضر امام تلاوت کنند. بنده، آقای میریان که اکنون در آموزش و پرورش مشغول هستند و آقای عبدالرئوف جنگیزهی به عنوان نماینده اهل تسنن که دو سال پیش مرحوم شدند.
به خاطر شرایط جسمی حضرت امام به ما گفتند قطعات کوتاه بخوانید که بیش از پنج دقیقه نشود. قطعاتی را مشخّص کردند. قطعه تلاوت بنده آیاتی از سوره آل عمران «قل صدقالله...» بود. ما سه نفر به حیاط حسینیه جماران رفتیم، در واقع حیاط خانهی امام. هیچ وقت نمیتوانستیم خودمان را در نزدیک حضرت امام تصور کنیم. این توفیق خیلی بزرگی بود. آن زمان حتّی مسئولان رده بالای کشوری هم در پایین حسینیه و در زیر جایگاه مینشستند.
از طرف دیگر، حقیقتاً دیدن امام برای خیلیها مخصوصاً رزمندههایی که در جبههها بودند آرزو بود. بالاخره رفتیم داخل حسینیه و پشت رحلها نشستیم و منتظر حضرت امام شدیم. کم کم بر استرس ما افزوده میشد که از شعارها و سروصداها متوجه حضور امام شدیم. مجلس و نورانیت خود حضرت امام، همه را گرفته بود. دوست اهل سنت ما به شدت مضطرب شده بود به طوریکه دستش میلرزید. آهسته به من گفت: فلانی بیا قطعههایمان را عوض کنیم! حالا من روی آیات کار کرده بودم. گفتم من قطعه خودم را کار کردم، امّا به آن قطعه اصلاً نگاهی نکردهام. به خودم گفتم توکلّتُ علیالله. یادم هست که به حضرت زهرا(س) متوسّل شدم. وقتی قبول کردم، خیلی خوشحال شد.
معمولاً در جلسات مختلف، امام بر روی صندلی مینشستند. اما در این محفل وقتی وارد شدند، نگاهشان افتاد به سمت راست جایگاه که ما نشسته بودیم. خودشان هم روی زمین نشستند و برای ایشان هم رحل آوردند. وقتی قرآن را برای ایشان آوردند، مانند جوانی بلند شدند و قرآن را تحویل گرفتند.
این تلاوت برای من ماندگار شد و یک حسّ خوبی داشتم. اصلاً اضطراب نداشتم. اولش چرا؛ ولی بالای جایگاه، خداوند آرامش و سکینهای به من داده بود. به ذهنم خطور کرد اگر قرار باشد برای مستمعین قرآن بخوانیم، چه مستمعی داناتر به قرآن از امام. هنگام ورود و رفتن، دست امام را بوسیدیم.
گویا جنابعالی تنها قاری هستید که در محافل انس با قرآن هم در محضر امام راحل و هم در محضر مقام معظم رهبری تلاوت داشتهاید.
من توفیق داشتم چند باری هم خدمت آقا قرآن خواندم. همین دیدارهای ماه مبارک رمضان. یکبار دهه 70 و یکبار هم دهه 60 و یکبار هم بعد از عمل جراحی قلبم بود. با اینکه پزشک منع کرده بود، گاهی در جلسات در پردههای پایین میخواندم.
مَِنشی که حضرت آقا داشته و دارند این است که که هرکس محضرشان میرسد آن علو مقام و جایگاه ایشان آدم را تحت تأثیر قرار میدهد. ولی وقتی از نزدیک با ایشان صحبت میکنی آقا یک ملاطفتی دارند که انسان احساس راحتی میکند.
ملاقاتها معمولاً قبل از افطار بود. به یاد دارم در یکی از آن سالها، جلسه در حیاط بیت بود. درختی بود و پشتی که آقا تکیه داده بودند. فضای خیلی مصفّایی بود. موکت انداخته بودند و رحل چیده بودند. بعد از نماز و افطار، آقای صدرزاده که مجری جلسه بودند به بنده گفتند آقا تمایل دارند باز هم دوستان قرآن بخوانند؟ لذا جلسه تا پاسی از شب ادامه پیدا کرد. آقا با آن جایگاه و مرتبت، با قُرّاء احساس راحتی میکردند
وضعیت کنونی تلاوت در کشورمان را چگونه ارزیابی میکنید.
البته همیشه باید در حال تحوّل باشیم. هرچند نسبت به قبل از انقلاب و اوایل انقلاب وضعمان خیلی بهتر شده است. یعنی به برکت قرآن و فضایی که حضرت آقا ایجاد کردند، این بلبلان خوشالحان در این فضا پرواز کردند و رشد کردند. واضح است که بعد از مصر، هیچ کشوری به پای ایران نمیرسد. در کشورهای دیگر ستارهای میآید و میدرخشد و بعد افول میکند ولی در ایران اینطور نیست. اما اگر اعتقاد داریم که مُرِّ اسلام در ایران است که واقعاً هم هست، آن هم اسلام ناب محمدی(ص) و اینجا امالقرای واقعی است که هست، باید جلوتر از مصر حرکت کنیم. این میشود. به برکت صداها و اساتید خوبی که داریم شدنی است که البته باید مدیریت شود. حقیقتاً ظرفیت قاریان ایرانی بیش از وضعیت کنونی است.
از تلاوت قاریان مصری، کدام یک را بیشتر میپسندید؟
قرائت قاریان مصری همهاش لذّتبخش است. البته خود قرآن «احسنالحدیث، نیکوترین گفتار» است: الله نزّل احسنالحدیث. این سخن زیبا اگر با صدای زیبا هم خوانده شود، زینتش بیشتر میشود. این یک سفارش است. پیامبر اعظم(ص) فرمودهاند: زیّنوا القرآن باصواتکم فاِنّ الصوت الحسن یزید القرآن حسناً. حکایت قاریان خوش الحان مثل بوستانی است که شما در آن وارد میشوید و گلهای مختلفی دارد، سخت است که بگویید کدام قشنگتر است. بعضی وقتها طبع انسان، برخی گلها را زیباتر میبیند. این قرائتها هم همینطور است. مثلاً مصطفی اسماعیل، تلاوتش از لحاظ لحن خیلی غنی است. یا مثلاً وقتی به تلاوت منشاوی گوش میکنم، گوییکه آیات همین الان نازل شده است. اینکه امام صادق(ع) می فرماید: «القرآن نزل بالحزن فاقرءوه بالحزن» اینجا خودش را نشان میدهد. همچنین به قرائتهای شیخ عبدالعزیز صیّاد علاقه دارم. چون خیلی راحت قرآن میخواند. حصّان هم انصافاً قرائتهای غنی دارد. بعضی از قرّاء متقدم مصر علاوه بر اجرای الحان زیبا و متنوع، معنامحور تلاوت میکردند. قرّاء جدید مصر، کمتر اینگونه هستند.
تعریف شما از یک قرائت استاندارد چیست؟
قرائت استاندارد، قرائتی است جامع و متوازن. قرائتی که فصاحت داشته باشد و در آن رعایت محلهای وقف و ابتدا بشود. بعضی قرّاء در قسمتی قوی و در قسمتی ضعیف هستند. همیشه برای قرائت خود، ارزش و وزن قائل شویم. البته اعتقاد دارم که تلاوت مسابقهای و محفلی یک تفاوتهایی با هم دارند. به مخاطب نگاه نکنیم و قرآن بخوانیم، به خود قرآن نگاه کنیم. یعنی جایگاه و مکانت قرآن در قرائتمان متبلور بشود. ببینیم خود قرآن چه نوع قرآن خواندنی را از ما طلب میکند.
جناب استاد چه توصیهای به قاریان و حافظان جوان کشورمان دارید؟
در دهههای اخیر در کشور ما تلاوت قرآن به دو بخش قرائت مُرَتَّل و قرائت مُجَوَّد تقسیم شده است. در زمینه ترتیلخوانی، تحوّلی در کشورمان ایجاد شده که قبلاً نبود. یعنی قرّاء ما نمیتوانستند ترتیل بخوانند. الان رشد خوبی حاصل شده. نشانهاش هم ترتیلهایی است که در خود شورا چند دورهاش ضبط شده است. اینهم به برکت سنت حسنهای بود که در دهه هفتاد در حرم حضرت معصومه(س) به وجود آمد. قبلاً در ماه رمضان در مساجد هر شب قرآن خوانده میشد ولی نه یک جزء. به ندرت در مسجدی یک جزء قرآن خوانده میشد. آن هم توسط همه مردم شرکتکننده، نه فقط قاری.
رشدمان خوب است ولی نباید راضی باشیم. ویژگی قرائت ترتیل ، قرائتی معنا محور است، اما در مورد قرائت مجوّد، قرائتی مطلوب است که هر چهار رکن صوت، لحن، تجوید و وقف و ابتدا در آن مطلوب باشد.
تبلور این تعریف را میتوان در قرائت امثال استاد عبدالفتاح شعشاعی دید. تلاوت ایشان از لحاظ فصاحت عالی است. قاریان دیگر در این چهار بخش کاستیهایی دارند.
قرائت قرآن یک هنر و فن است که در آن بحثی نیست. ولی باید بستر رشدش در همان ظرف قرآن باشد. یعنی قاری همیشه با این حس باید قرآن بخواند که میخواهد پیام قرآن را برساند. یعنی از لحن به اندازهای استفاده کند که اصل قرآن را تحتالشعاع خودش قرار ندهد، یعنی همه چیز در خدمت قرآن باشد. منتها پیامبر فرموده است: إقرؤوا القرآن بلحون العرب و أصواتها...
قرآن را باید فصیح خواند. باید قرائت، معنا محور باشد. ما قرآن را بهانهای برای آوازخوانی قرار ندهیم زیرا این مذمت شده است، همان طور که در ادامه همین روایت آمده است؛ این مذموم است. قرآن را یک ملودی فرض نکنیم که میخواهیم برایش آهنگ پیدا کنیم. این اتفاق در نسل جدید مصر افتاده است و برای همین است که قرائتها به دل نمینشیند. ما مخالف آموزش مقامات نیستیم که برای خود علمی است. ولی این علم باید به اندازهای باشد که قاری نیاز دارد. ما گاهی وقتها می بینیم که لحن تدریس میکنند، امر برایشان مشتبه شده است و خیال میکنند خواننده تربیت میکنند. باید مراقب باشیم شأن قرآن رعایت بشود، چون عوارض دارد. اساتید باید کمک کنند که این پدیده ناپسند رشد نکند.
در نظام تربیت قرآنی چه صحبتی با جامعه قرآنی دارید؟
در سوره فاطر آمده است : الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه ؛ یعنی سخنان پاک که حاوی باورها و اعتقادات درست است به سوی خدا بالا می رود و به قرب الهی می رسد، و افعال و کردار شایسته، آن کلام را بالا می برد. اگر قاری قرآن در مقام ابلاغ کلام خداست که هست، باید خیلی مراقب خود باشد. کلام، کلام طیب است. اما در صورتی تأثیر گذار است که همراه با عمل صالح باشد. اگر من قرآن بخوانم که خیلیها خوششان بیاید اما من آدم خوبی نباشم، آن تأثیر، مال من نیست، مال خود کلام است. صدای من هم مال من نیست، مال خداست. اگر بخواهم تأثیر وضعی داشته باشم، باید عمل صالح در کنار ابلاغ پیام باشد.
در علم اخلاق، بحثی است به عنوان حُسن فعلی و حُسن فاعلی. من آن زمان که صدایم خوب بوده حُسن فعلی داشتم. قرآن را فصیح میخواندم و رعایت تجوید میکردم. اما حسن فاعلی یعنی این که آن کسی که این عمل خوب را انجام میدهد، خودش هم خوب باشد. کار خوب باید از آدم خوب سر بزند. حالا اینکه عیار قاری در خوب بودن چقدر باید باشد لایتناهی است. چون قرآن لایتناهی است.
قرآن کلام خداست. آورندهاش جبرییل است. بر پیامبر رحمت نازل شده است و مبیّن قرآن، خود پیامبر(ص) و ائمّه هستند. پس اگر قرآن میخوانیم چنین میراثی را پاسداری میکنیم. لذا باید توجه کنیم چه میخوانیم و برای چه میخوانیم؟ ما که در مقام ابلاغ پیام هستیم، چقدر از مفاهیم بهره میگیریم. خیلی بد است که قاری خوبی باشیم ومعانی و معارف قرآن را نفهمیم. آیههای «یا ایهاالذین امنوا» را بگذاریم جلوی چشمانمان و ببینیم مخاطب این آیات هستیم یا نه؟ قرائت ما در مجالس باید موجب تحولی در خودمان و دیگران بشود. اگر بخواهیم و تلاش کنیم، انشاءالله شدنی است.
دیگر این که کسی که قاری قرآن است، قاری حرفهای و قاری درجه یک است، یکی از شئوناتش معلمی است. یک بنای کجی که چند وقت است گذاشته شده این است که میگویند آقا شما چرا جلسه نداری؟ پاسخ میدهد صدایم خراب می شود. صدایی که با یک کلاس آموزش بخواهد خراب شود، همان بهتر که اصلاً نباشد. اما پسِ قضیه در بسیاری از موارد به نظر من چیز دیگری است و آن این است که کلاس برایشان صرف نمیکند! متأسفانه بعضی از این دوستان قاری میگویند میرویم در جلسهای یک ربع تلاوت میکنیم، فلان قدر دریافت میکنیم! حواسمان باشد قرآن خواندن برای کسب درآمد نیست.
آرزوی قرآنیتان چیست؟
آرزو دارم در ایران، بیسواد قرآنی نداشته باشیم و همه بتوانند قرآن را بخوانند، بفهمند و از مفاهیم آن بهره بگیرند. چون قرآن کتاب هدایت و روش زندگی است. باید با قرآن بیشتر انس بگیریم تا بهره بیشتری ببریم.
استاد ابوالفضل علامی، قاری قرآن و صاحب تألیفات متعدد در زمینه علوم و فنون قرآنی
این استاد فنون و علوم مختلف قرآنی که از قاریان شناخته شده کشور بود پس از جراحی باز قلب در سال 1370 به توصیه پزشکان تلاوت قرآن را به شکل حرفهای ادامه نداد و در ادامه پا به عرصه آموزش مفاهیم قرآن و تحقیق و پژوهش در علومی همچون تجوید، وقف و ابتدا و ترجمه و مفاهیم قرآن کریم نهاد.
این استاد قرآن کریم به واسطه فعالیتهای گوناگون قرآنی در پنجمین دوره مراسم تکریم چهرههای قرآنی که توسط سازمان دارالقرآن برگزار شد، به عنوان «استاد آموزش قرآن» مورد تجلیل قرار گرفت.
وی دارای 20 اثر تألیفی و ترجمهای در زمینه علوم و فنون قرآنی به شرح ذیل است
در حوزه ترجمه،مفاهیم ومعارف قرآن
۱.آموزش ترجمه ومفاهیم قرآن کریم،۳ جلد
۲.قرآن کریم،ویژه آموزش ترجمه ومفاهیم
۳.قرآن حکیم،همراه ترجمه وتفسیر برخی از آیات
ویرایش علمی این اثربه عهده این جانب وجناب دکتر دولتی بوده است
۴.کتاب معلم،راهنمای تدریس آموزش ترجمه ومفاهیم قرآن
۵.کتاب مربی،راهنمای تدریس قرآن کریم ویژه آموزش ترجمه و مفاهیم
در حوزه علوم قرآنی
۶.آداب تلاوت قرآن کریم
۷.زبان قرآن
در حوزه علوم قرائت
۸.پژوهشی در علم تجوید
۹.درآمدی بر علم تجوید{ترجمه«التمهید فی علم التجوید»نوشته ابن جزری}
۱۰.درآمدی بر دانش وقف وابتدا
۱۱.تجوید«۱»
۱۲.تجوید نماز
۱۳.آموزش صحیح خوانی وزیبا خوانی نماز
۱۴.آشنایی با ضبط المصحف
۱۵.پژوهشی درباره ی مد،از نظر علم الضبط،روایات وتجوید
۱۶.آواشناسی زبان عربی{ترجمه«الاصوات اللغویه»نوشته دکتر ابراهیم انیس}
۱۷.فرهنگ اصطلاحات صرف ونحو عربی{ترجمه کتاب«معجم لغه النحو العربی»نوشته آنتوان دحداح لبنانی}
درحوزه معارف اهل بیت
۱۸.قرآن صاعد{آموزش معارف اهل بیت}۲جلد
۱۹.مفاتیح{با علائم ترمیم نگارشی}ورسم الملاء
۲۰.صحیفه سجادیه{با علائم ترمیم نگارشی}و رسم الملاء
ابوالفضل علامی در سال 1337 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود و در بیت علم و تقوی تحت تربیت پدرش آیتالله شیخ اسد الله علامی میانجی قرار گرفت اما متأسفانه در سال 1341 و زمانی که فقط 4 سال داشت پدر را از دست داد. پس از پایان تحصیل در دبیرستان و شرکت در کنکور سراسری در رشته علوم سیاسی پذیرفته شد اما شرایط اقتصادی خانواده اجازه رفتن به دانشگاه را به او نداد. او در کنار کار کردن در حوزه علمیه مشغول تحصیل شد و و همزمان به امر پژوهش در زمینه علوم و معارف قرآن پرداخت.
پدر این چهره قرآنی، آیتالله شیخ اسدالله علامی میانجی است. ابوالفضل علامی، تحصیل در مقطع ابتدایی را در مدرسه ملی اسلامی خدیوی و دوران دبیرستان را با تحصیل در مدرسه ملی موسوی قم سپری کرد.
این استاد قرآن کریم پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار کار، یادگیری دروس حوزه را در حوزه علمیه قم آغاز کرد و پس از گذراندن دوره مقدماتی و بالاتر، چهار سال به تحصیل فقه اشتغال یافت.
علامی همزمان به امر پژوهش در زمینه علوم و معارف قرآن و به تدریس علم قرائت، تاریخ و علوم قرآن و کتب اعتقادی پرداخت.
آموزش ترجمه ومفاهیم قرآن کریم در 3 جلد، قرآن حکیم همراه ترجمه و تفسیر برخی از آیات، کتاب معلم راهنمای تدریس آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن، کتاب مربی راهنمای تدریس قرآن کریم ویژه آموزش ترجمه و مفاهیم، آداب تلاوت قرآن کریم، زبان قرآن، درآمدی بر دانش وقف و ابتداء، آشنایی با ضبط المصحف، فرهنگ اصطلاحات صرف و نحو عربی و قرآن صاعد آموزش معارف اهل بیت (ع) در 2 جلد، بخشی از تألیفهای استاد علامی است.
این استاد قرآن کریم 16 آذر ماه پس از اقامه نماز مغرب و عشاء و با بیش از ۳ دهه فعالیت قرآنی در 57 سالگی بر اثر سکته قلبی دعوت حق را لبیک گفت.