- ارسال کننده: حسین قره داغی آچاچیلوئی تاریخ: ۹۵/۰۲/۳۱

تولدی در میانه،بزرگترین لاک پشت برفی جهان با رستوران نمادین دبستان قنبر هفت چشمه کندوان میانه

سلام به لاک پشت حسین قره داغی
این خاطره با عکس هایش دست به دست خواهد چرخید.تا سمبل یک راه بزرگ باقی بماند.در نشر این خبر تنها گروه قافلان به سرپرستی آقای حسن زاده و زحمات آقای فراز احمدی و... تلاش شخصی نویسنده بزرگ و نامی ایران و شهر میانه آقای میکائیل رسولزاده اطلاع رسانی شد.بدلیل حذف بعضی از تصاویر از سایتهای محلی مجددا تلاش شد.تا بازخوانی و تعمیر شود.
نقدا از این بزرگواران و حضورشان در همایش ساخت بزرگترین لاک پشت برفی جهان با رستوران نمادین در روستای  دور افتاده و محروم هفت چشمه کندوان بخش میانه تشکر و قدر دانی می شود

سلام به لاک پشت حسین قره داغی 

این همه شور و شوق و باور به نشاط آفرینی این مرد متعجبم می کند.

هر چند خودش غمگین به نظر می رسد.

واین اثر تازیانه های غریبه و آشنایی است که بر تن و روانش فرود آمده و می آید.

ولی هیچ وقت لحن و کلامش مایوس کننده نیست. لبخند مهمان دائمی لبانش و چهره اش دائما خندان است و متبسم ،این مرد خود مهربانی است.

همه کسانی که این وب سایت و سایر فضا های مجازی را دنبال می کنند حسین را می شناسند، حسین قره داغی سال و فصل و حتی ماهی نیست که بسته نشاط آفرینی به شما هدیه نداده باشد.

و این در حالی است که حضرات با خرج میلیاردها ریال به آنچه باور ندارند اقدام می کنند و نتیجه عکس می گیرند.

میانه

 

هرچند مسیر سخت و برف گیر بود ولی در بهشت بوزقوش زمستان و بهار تفاوتی ندارد.

 با دیدن لاک پشت برفی غول آسا خستگی از تنمان خارج می شود.

سارای طوری با لاک پشت سلام علیک می کند که انگار سالهاست می شناسدش....

وقتی وارد شکمش می شویم انگار دنیای جدیدی را تجربه می کنیم....

وقتی به دیدن سیمرغ معروف مدرسه قنبر هفت چشمه می روم با سیمرغ های دیگری آشنا می شوم...

که دارند برای استقبال از مهمانانشان آماده می شوند و چه شور و شوقی دارند این شهریاران نشاط که کاش کسانی باشند که هنر نمایی ایشان را ببیند و تشویقشان کند.

جوانان و اهالی ده مایه گذاشته بودند و چه سرزنده و شاداب بدون هیچ چشم داشتی حاضر بودند ماشین های که گیر می کنند بر کول و پشت خود راه بیندازند و انداختند.

ببین مشهد حسین آقا !! داداشم من نمی دانم چه کسانی باید می آمدند؟ که نیامدند! چه کسی را دعوت کرده بودی که تنهایت گذاشت تو که هیچوقت حرفی نمی زنی فقط کارت را انجام می دهی.

ازاینکه یک روز پر نشاط و به یاد ماندنی برای من و خانواده ام و تدارک دیدی و با نیکان چون خودت آشنایم کردی از تو ممنونم...

خانم  پور بهروز از خیران امدادگر نوسازی و ترمیم مدرسه قنبر هفت چشمه که تنها گزارش چند لحظه ای از کارش در سراسر ایران یک مثنوی است و از بیشتر عروسک های باز یافتی اش با نام بومی آدی و بوودی که ذوق زده ام کرد ...

میانه

 

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

میانه

 

1
1