بیطرفی طرفدار ندارد!
نوشته: رضا عباسی اقدم
»»» به نقل از: قافلان
بیطرفی طرفدار ندارد!
هر کشوری خصوصیت ویژه ای دارد که به نوعی برخواسته از فرهنگ و فولکلور و سیاست و استراتژی مردم آن کشور است. این خصوصیات بومی بوضوح در تمام جنبه های آن کشور اعم از سیاست و اقتصاد و روابط اجتماعی و تولیدات و ارتباطات نمود پیدا می کند. آمریکا قلدر است و شیفته جذب مغزها. این را بوضوح می توان در خودروها، فیلم ها، برنامه های اقتصادی، برنامه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی . . . آنها دید. آلمان به نظم و دقت و البته به نژادپرستی مشهور است. در تولیدات خودرویی و فرهنگ و جامعه اش می توان نمودی از این مشخصه ها را دید. انگلیس و ایتالیا و فرانسه و ژاپن و چین و کشورهای عربی و . . . هم هر یک خصوصیات ویژه ای دارند که می توان نمود واضح آنها را بر شمرد. اما خصوصیات ویژه ایران و بخصوص میانه چیست؟ برای پرهیز از متهم شدن به برخی برچسب ها از این بحث می گذریم(!!) مار گزیده ایم و از ریسمان که سهل است از نخ هم می ترسیم! فقط به یک مورد آن اشاره می کنم، همین: "مهم نیست شما مطلب یا اظهارنظر یا کامنت یا بحث تان چیست و وظیفه رسانه ای تان چه می طلبد. مهم این است که برخی اصرار دارند شما را حتماً به جایی و کسی و جریانی بچسبانند" هرچقدر هم پیش و پس از مطلب تان دست سفید خود را بالا ببرید و اعلامیه بی طرفی و رسالت مطبوعاتی خود را جار بزنید، باز هم کافی نیست! الزاماً من نویسنده به کسی یا جایی یا جریانی وصل هستم و خودم نمی دانم! ابزار و زبان و فلسفه و فرایند و الزامات رسانه برای بعضی ها مهم نیست. اگر امروز من در تمجید از اقدام یک مسئول بنویسم، هیاهوی آشنا و غریبه بلند می شود که آدم فلانی هستم و در اندیشه مقام و منصب و مجیزگویی و چه و چه. جالب اینکه چندی بعد وقتی در مذمت همین مسئول مطلبی بنویسم یا انتقادی بکنم، حمل بر ضدیت با او و دوستی و مجیزگویی برای آن یکی است! مثل تماشاگر عوامی که شخصیت خاکستری برایش مفهوم نیست و همه شخصیت ها را سیاه یا سفید می داند. مثل آبی یا قرمز بودن گزارشگر یا داور.اصلاً مهم نیست که من به صراحت اعلام بی طرفی می کنم. اصلاً مهم نیست من یک مطبوعاتی یا فعال رسانه ای هستم و به تبع تعریف و الزامات و اخلاق رسانه ای مکلف به انعکاس و تحلیل رویدادها هستم و رسالت مطبوعاتی ام یک شعار انتخاباتی نیست بلکه یک مانیفست حرفه ای است. اصلاً مهم نیست که من به دفتر هیچ نماینده ای رفت و آمد ندارم و تعلق و انتفاع و انتظار و درخواستی از هیچکدام نداشته ام و در عین حال به هر دو بزرگوار احترام قائلم و قالب ها و قوانین جمهوریت را می دانم. اصلاً مهم نیست که من دغدغه شهر و زادگاهم را دارم و بواسطه تعلق خاطر ناسیونالیستی چند خطی می نویسم. نه اینها مهم نیست. اینجا برخی هرآنچه خود برداشت کرده اند و بر اساس زاویه دید و نفع خویش فهمیده اند و با ترازوی سود و ضرر شخصی و جناحی و باندی خود اهل قلم را به محکمه می کشند. تقبیح و تحسین ها بر اساس واقعیت و انصاف و نفع جمعی نیست.، بر اساس برداشت شخصی است.بعنوان یک فعال رسانه ای، من وجود ندارم، مهم نیستم. نوشته های من مهم نیست، تأثیرگذار نیست، قابل نیست. اندیشه من نو نیست، مفید نیست، جریان ساز نیست. و و و اما اگر مجیزگو باشم و سفارشی نویس و به نفع و خوشایند، آن وقت یک خبرنگار و رسانه ای و مطبوعاتی مهم و صاحب اندیشه و مؤثر و قابل احترام و فوق العاده و زبان گویای مردم هستم!
هرچند این روزها بیطرفی، طرفدار ندار اما من می خواهد بیطرف باشم و مجیز نگویم.
دمن مجیز نمی گویم و . . . باز هم هستم./