برادر ، خواهر گرامی اگر نان را به نرخ روزمی خورید، سعی کنید عملتان نیز به صلاح و مصلحت عامه باشد
در آستانه انتخابات همه باهم مهربان شده اند،نماینده محترم درعرض 3 ماه می خواهدهمه مشکلات را حل نمایدو باعث پیشرفت منطقه باشد ولی افسوس بعد از انتخابات همان آش و همان کاسه است
خدا رحمت کند همه عالمان و نخبگان و دانشپژوهان و هنروران و شاعران و نویسندگان با عمل را که آنچه میگفتند به اجرای بیچون و چرای آن، پایبند بودند. نان را به نرخ روز میخوردند ولی عملشان به صلاح و مصلحت عامه بود! میدانستند که باید دخلشان با خرجشان مطابقت داشته باشد و چون دخلشان نبود، خرج را آهسته میکردند و به ندای ملاحان گوش دلوجان فرا میدادند که در سرودشان میخواندند اگر سالی بیباران باشد همهجا خواهد خشکید!کاسبان مشتری خود را برای یکعمر و حتی چند نسل حفظ میکردند و برای نگهداشتن او بعضیاوقات جنس را با ضرر میفروختند تا دلشاد شود. هرسال یکی دو روز را انتخاب میکردند و از دم به مشتریان دائم و عبوری خود کالایی خوراکی را هدیه مینمودند و اگر کسی از طعم و مزه کالایشان سؤال میکرد، بلافاصله مستورهای از آن را تقدیم میکردند که امتحان کند! دستشان همچون گدایان سامرا دراز نبود که فقط بگیرند اما نم پس ندهند! سفرههای گسترده داشتند و آنچه به دست میآوردند تنها نمیخوردند و شریک مال مردم بودند چون مردم را در مالشان شریک میکردند! برای دستگیری از بینوایان و نداران به رقابت میپرداختند؛ شبهای جمعه که میشد نمونهای از کالای خوراکی خود را جلوی محل کسبوکار میگذاشتند که هرکسی عبور میکند از آن نمونه برداشته و خیراتی برای رفتگان باشد! مشکلگشای گرفتاران و دردمندان بودند و محل کسبشان قبل از اینکه درآمدسرا باشد رافع معضلات اهل محل میشد! امانتدار مردم میشدند. بهطوریکه کلید خانههای خود را به آنها میسپردند تا زمانی که نیستند ازآنجا محافظت و مراقبت کنند و آبی به اشجار و کوزههای گل بدهند! خلاصه کلام چرخ پنجم زندگی اهالی محل میشدند و هر نقشی را برای رفاه و آسایش آنها بازی میکردند و این امر آرامش و آسایش خاصی به محدوده میبخشید.آن روزها گذشت و خاطراتش نیز در زیر خاکستر زمان در حال دفن شدن است. از آن عادات پسندیده و خیرخواهانه خبری نیست و هر کس در لاک خود خزیده و از دنیا و مافیها بیخبر است! هر کار مثبت و خداپسندانه در گذشته، امروز تبدیل به یک شغل و کاری بنده پسندانه شده است!