ناگفته هایی از یکی از بزرگان معاصر و حی و حاضر میانه
ناگفته های ریز علی خواجوی پس از 62 سال در گفتگو با تیتر1؛
ریز علی خواجوی هم اعتقاد دارد اگر ژیان ماشین شدباجناق هم فامیل میشود ، اصلا آن شب بارانی دهقان فداکار دست در دست باجناق خود به سمت قطار رفت و سرنوشتش عوض شد.
گروه استانی «تیتریک»؛ساده است و صبور ، سوالهای عجیب و غریب خبرنگاران ، صدا و نور شاترهای دوربین عکاسی را بدون هیچ گونه شکایتی تحمل میکند و ماجرای آن شبی که سرنوشت و حتی نامش را تغییر داد با سرعتی جالب به زبان آذری بر روی زبان جاری میکند.
وقتی که از آن شب تعریف میکند چشمانش ناخودآگاه به دور دستها خیره میشود و گویی تصاویر مبهم آن شب را به سختی در پس پرده چشمانش به حرکت در میآورد ، اینبار کمی متفاوت تر میگوید : با با جناقم بعد از شام به سمت قطار حرکت کردیم تا او را سوار و راهی کنم ، که دیدم قسمتی از کوه ریزش کرده است...اول با خود فکر کردم ، چرا به دردسر بیفتم و مجبور به جوابگویی مسئولان قطار شوم ، ولی دیدم وجدانم به من نهیب میزند که جان افراد زیادی در خطر است و باجناقم هم مرا تشویق برای این کار می کرد.
خلاصه وجدان و احساس بر عقل وی غالب میشود و جان خود را در آن تاریکی و سرما برای نجان جان انسانهای دیگر به خطر میاندازد و این همان دستانی است که آن شب پیراهن خود را مشعل میکند و رو در روی قطار قرار میگیرد ...سرنوشت دهقان ساده ای که تغییر میکند و از 22 سالگی تا 84 سالگی قهرمان ملی یک کشور میشود...
دهقان فداکار تاریخ ملی ما اکنون بیش از 60 نوه و نتیجه دارد و با حقوق بازنشستگی خود و همسر ش را اداره میکند و در زیر زمینی که به تازگی خریده است اسکان دارد ....
حالا بعد از گذشت بیش از 62 سال از آن روز دهقان فداکار ما چندین گله دارد که به نظر خودش بسیار مهم است و از اینکه به آن توجه نشده خوشحال نیست ..یکی اینکه آن شب زیر پیراهن کلفتی بر تن داشته و از اینکه در کتابها او را برهنه به تصویر کشیده اند احساس ناراحتی میکند و دیگر اینکه نام اصلی اش ازبر علی است ، نامی که پدر و مادرش برای او گذاشتند تا درسهای زندگی و حساب و کتاب را از بر کند و برای خودش کسی شود...
او برای خودش کسی شد ولی نه دکتر و مهندس....ازبرعلی قهرمان شد و نامش در تاریخ ایران ماندگار گردید...
به شوخی از او پرسیدیم حاضری یک بار دیگر جانت را برای کسی به خطر بیندازی و آنهم باجناقت باشد ؟ با همان زبان و لهجه آذری خنده کنان قاطعانه جواب میدهد نه...اگر ژیان ماشین شد باجناق هم فامیل میشود...
حالا بعد از گذشت بیش از 62 سال از آن روز دهقان فداکار ما چندین گله دارد که به نظر خودش بسیار مهم است و از اینکه به آن توجه نشده خوشحال نیست ..یکی اینکه آن شب زیر پیراهن کلفتی بر تن داشته و از اینکه در کتابها او را برهنه به تصویر کشیده اند احساس ناراحتی میکند و دیگر اینکه نام اصلی اش ازبر علی است ، نامی که پدر و مادرش برای او گذاشتند تا درسهای زندگی و حساب و کتاب را از بر کند و برای خودش کسی شود...
او برای خودش کسی شد ولی نه دکتر و مهندس....ازبرعلی قهرمان شد و نامش در تاریخ ایران ماندگار گردید...
به شوخی از او پرسیدیم حاضری یک بار دیگر جانت را برای کسی به خطر بیندازی و آنهم باجناقت باشد ؟ با همان زبان و لهجه آذری خنده کنان قاطعانه جواب میدهد نه...اگر ژیان ماشین شد باجناق هم فامیل میشود...
دهقان فداکار در پایان میگوید : شوخی کردم ... من با جناقم را خیلی دوست داشتم که اکنون چهار ماه است که از فوت وی میگذرد و جایش بسیار خالی است...
جای کسی خالی است که موجب شد آن شب ازبرعلی راهی ایستگاه راه آهن شده و قهرمان ملی یک کشور پرافتخار شود.