روستای قباق تپه از توابع میانه
روستای قباق تپه از توابع میانه
موقعیت جغرافیای روستا:
روستای قباق تپه در دهستان اوچ تپه غربی، بخش ترکمان چای، شهرستان میانه ، استان آذر بایجان شرقی واقع شده است. ارتباط این روستابه دو طریق با شهر میانه بر قرار گشته است.یکی از طریق جاده میانه به تبریز که در کیلومتر 41(بعد ازآخرین تونل یا تونل چهارم) به سمت جنوب منحرف شده وپس از طی حدود 16 کیلومتر در دامنه کوه ازروستای شیخ طبق گذشته وسپس اراضی همواری را طی نموده وبعد ازروستای خاتون آباد به سمت چپ رفته وبه این روستا می رسد .راه ارتباطی دیگر ازطریق محله سرچشمه ی میانه وجاده میانه به هشترود پس ازطی حدود36 کیلومتر ، بعد از تپه ی چل گزلی ازچهار راهی به سمت چپ رفته وپس ازطی حدود 7 کیلومترو بعد ازروستای خاتون آباد به این روستا وصل می شود.در واقع روستای قباق تپه در سمت غربی میانه وجنوب شهر ترکمان چای واقع شده است.
روستا های همجوار:
روستای خاتون آباد در سمت شمال غرب، شیخ طبق در شمال،گلوجه غمی در شرق، قلعه جوق در جنوب شرق وکسجین ، تازه کند در جنوب غرب همسایگان روستای قباق تپه می باشند.
نام صحیح روستا و وجه تسمیه ی آن:
نام روستا از دوکلمه «قباق» و«تپه» تشکیل شده است ومعمولا چنین تلفظ ومعنی می شود،قباق= قاباخ= جلو ــــــــ قاباخ تپه = تپه ی جلوی . اگر این معنی پذیرفته شود باید روستای دیگری بنام دالی تپه(تپه ی پشتی یا عقبی) هم وجود داشته باشد ولی روستایی با چنین نامی در منطقه وجود ندارد لذا این معنی مردود بوده وباهیچ منطقی سازگار نیست.
در لغت نامه دهخدا کلمه «قباق» به دو صورت معنی شده است،اول به معنی «کدو» وبعد به معنی چوبی بلند وعظیم که درمیان میدان ها نصب کنند وبر فراز آن حلقه ای از طلا یا نقره وضع نمایند وسواران از یک جانب میدان دوانیده ،به پای قباق که رسند هم چنان که اسب در دویدن است تیر درکمان نهاده حواله ی حلقه کنند وهرکس آن حلقه را به تیر زند حلقه ازو باشدوچوب قباق مستعمل.
با توجه به دو معنی فوق وتعریف عبارت قباق افکنی «به معنی هدف زنی وآن چنان باشد که چوب چهل یا پنجاه گزی طویل در میدان استاده کرده وطشت مس یا نقره وغیره بر بالای چوب تعبیه نمایند وسواران در هین دوانیدن اسب تیر به آن طشت می زنند ودر زمان قدیم سلاطین ترک بجای طشت ،کدوی طلایی یا نقره ای از آن چوب می آویختند»نام روستا همان قباق تپه می باشد که به خاطر مشکل در تلفظ وجهت راحتی بیان عامه مردم آن را «قاباخ تپه » تلفظ می کنند به همین دلیل در بعضی نوشته ها«قاباق تپه»درج می گردد.متاسفانه بعضی ها عمدا یا سهوا آن را قابان تپه(کلمه ی توهین آمیز) نوشته یا تلفظ می کنند. این اشتباه فاحش در برنامه ی «Google Earth» نیزاتفاق افتاده است.
غیر از قباق تپه ی ما، سه روستای دیگر به این نام در سطح کشور وجود دارد که دوتا از آنها در استان همدان ویکی در استان کرمانشاه واقع گردیده اند.
تپه ی معروف به سلطان قباق تپه که در سمت جنوبی روستا واقع شده دارای تپه ی پهن نسبتا هموار وگسترده است در قسمت مرکزی قله آثاری ازدیوار های سنگی وجود دارد .از وضعیت ظاهری تپه ومعنی «قباق وقباق افکنی» چنین استنباط می شود که در زمانهای قدیم در این تپه مراسم قباق افکنی انجام می گرفته از قراین چنین بر می آید که مسابقه ی قباق افکنی در رده های مختلفی انجام می شده است ونام «سلطان قباق تپه »نشان می دهد که این تپه مخصوص سلاطین وشاهزادگان ترک بوده وسایر اقشار مردم حق قباق افکنی در آن را نداشته اند.لذا با توجه به قرار گرفتن روستا در نزدیکی تپه ی فوق الوصف نام روستا بر گرفته از نام همین تپه می باشد.
تپه ی معروف به چل گزلی که در اصل تپه ی چهل گزی بوده نیزریشه در این مراسم دارد (چوب چهل گزی در مراسم قباق افکنی).این تپه درست در نقطه ی مقابل تپه ی سلطان قباق تپه ودر سمت شمالی روستا واقع شده است.
چگونگی شکل گیری روستا:
روستای قباق تپه هم مانند سایر روستاهای ایران در نقطه ای تشکیل یافته که اولا ازمعرض دید سواران غارتگروراهزنان مخفی بماند، ثانیا امکان دسترسی آسان به منابع آب داشته باشد وهمچنین دارای چراگاه های خوب برای چرای احشام داشته باشد. واین محل دارای چندین مورد چشمه وچمنزار می باشد . ظاهرا محل اولیه روستا ،محلی معروف به قالا ایچی فعلی بوده که دور تا دور آن دارای دیوار بلند گلی بوده ودر سمت های مشرف به راه های ورودی روستا دارای قلعه های بلند گلی بوده که هنوزآثار هم آثار آن ها باقی است. با توجه به شرایط وقراین موجود ، ساکنان اولیه روستا ساداتی بودند که به دلایل نامعلوم همگی این روستا را ترک کرده وبه روستایی به نام زگلوجه در اطراف قره چمن مهاجرت کرده ودر آن ساکن شده اند.این روستا همجوار روستاهای قیش قورشاخ(روستای مادری مرحوم شهریار)وخشکناب(روستای پدری مرحوم شهریار) می باشد وساکنان فعلی آن اکثرا از سادات هستند.
ساکنان فعلی روستا از نسل عشایری هستند که از نقاط مختلف به این روستا آمده وبه دلیل وضعیت مطلوب در آن زمان این محل را به عنوان سکونتگاه دائم خود بر گزیده اند.چگونگی ورود هر یک از افراد ماجرای جالب ومنخصر به فرد دارد.
از قرار معلوم اولین شخصی که به این مکان وارد شده مردی بهنام رحیم بوده است که رحیمی های فعلی از تبار ایشان هستند. بعد ازوی مردی به نام قارچی قای دراین محل اتراق نموده است که تمامی صمدی ها،فتحی ها، محمودی ها،طالبی ها،آقایی ها ومقدادی ها از تبار ایشان بوده وبیشترین اعضای روستا را تشکیل داده وگسترده ترین طایفه روستا به شمار می آیند. سومین مردی که به روستا وارد شده یوسف بوده که به قولی از روستای امش از توابع چاراویماق به این روستا گوچ کرده وبا دختری به نام «تحفه» از دواج کرده است که فرزند صمد اول ازنسل قارچی قای بوده است . این ازدواج داستان جالبی دارد.
کلمه «قزقاچیتماخ» از آن اصطلاحات ترکی است که معادل فارسی ندارد.این اتفاق هنگامی رخ می دهد که پسری عاشق دختری می شود ولی به دلایلی با خواستگاری معمول امکان ازدواج فراهم نمی گردد ودر نهایت یا با تبانی همدیگر فرارکرده ویا پسر به زور دختر را با خود برده و در خانه یکی از اقوام پسر پناه می گیرند.در اکثر موارد ابتدا بین اقوام دختر وپسر دعوا ودر گیری رخ می دهد ودر نهایت با میانجی گری دیگران آشتی نموده وازدواج رسمی محقق می شود.
چنین نقل می شود که ازدواج یوسف با تحفه به صورت موصوف بوده است . ابتدا یوسف تحفه را باخود برده ودر خانه ای در یک روستای دیگر پناه گرفته اند . چند نفر از نزدیکان تحفه برای بازپس گیری او رفته اند وبعد میانجی هاچنین شرط کرده اند که اگر دختر بگوید با رضای خود رفته آنها هم رضایت دهند وازدواج بر قرار شود. در نهایت دختر از پشت پرده رضایت خود را اعلام نموده ولی بعد ها معلوم شده حقه ای در کار بوده ودختر دیگری به جای اوسخن گفته است.بنابر این مادریوسفی ها از نسل قارچی قای می باشد.
چهارمین مرد وارد شده به روستا مالا شکور بوده است. او ازبخش کندوان میانه ازروستای اشلق ویا روستای شیویار آمده وبا خواهر تحفه بنام پته یا فتحه ازدواج کرده است وتمامی شکوری ها جدشان مالا شکور وجده شان دختری ازنسل قارچی قای بوده است .
ورود هر یک از طوایف بزرگ وکوچک به روستا دارای داستان مربوط به خود می باشد که بنده از آنها بی اطلاع هستم وامیدوارم این داستان ها توسط افراد مطلع مکتوب وجمع آوری شود .لذا تقدم وتاخر سایر اقوام در این مقوله ذکر نمی گردد به عنوان مثال شاه ورن پسر هاورن در خوزستان ارباب بوده که نوکرش از دختر اوخواستگاری نموده واو غیرتی شده ونوکرش را به قتل رسانده وبه این روستا کوچ نموده است .مشهدی بابا از نسل یکی از پسران او بنام آقا محمد بوده است .
منابع آب روستا:
ازمهمترین عواملیکه باعث تشکیل جوامع کوچک وبزرگ انسانی در یک محل می گردد وجود منابع آب است چرا که بدون آن زندگی ممکن نخواهدبود به همین خاطر آب ،هم ما یع حیات وهم مایه ی حیات لقب گرفته است.باغات روستا همانطور که قبلا توضیح داده شد در دره های اصلی وفرعی توسعه یافته اند وتنها دلیل آن استفاده از آب چشمه ها ورودخانه های موجود در این دره ها بوده است . آب مصرفی خود روستا از یک رشته قنات که در دشت یالدازاحداث شده بود تامین می شده مقدار این آب آن قدر زیاد بود که هم آب باغات اطرف روستا وهم آب حمام عمومی روستا را تامین میکرد. وهمچنینآب اضافی آن پیوسته در جویی از بالای روستا تا پایین آن جریان داشت.آب روان دیگری هم ازچمن معروف به شور چمن در سمت جنوبی روستا جریان داشت.از مهمترین وپرآب ترین چشمه های روستا چشمه ی معروف به «کت بلاغی» بود که علاوه بر تامین آب شرب وبهداشتی روستا باغات معروف به«کت باخچاسی» را نیزتامین می کرد.تقریبا در سال 1350 بود که لوله کشی آب در روستا انجام گرفت ودر چند نقطه از آن شیر برداشت مستقر گردید که برای اهالی خوب بود وهرکس در محله خود به آب دسترسی آسان داشت. ولی ب در اثر عدم مراقبت به تدریج خراب شده وازمیان رفت. وحتی آب حمام عمومی هم قطع گردیده وتعطیل شد. بعد ازانقلاب حدودا در سال 1369 (ه.ش)قنات لایروبی شد ولوله کشی آب به منازل انجام شد.متاسفانه از زمانی که من به خاطر دارم آب روستا سال به سال کمتر وکمتر شد . زمانی (تا قبل از اواخر دهه 1360(ه.ش) آنقدر برف می بارید که کوچه ها وحتی حیاط خانه ها با دیوار ها وپشت بام آن ها یکسان می شدند وبعضا جهت خروج از خانه ها دربرف تونل می زدند.راه ارتباطی روستا آنقدر با لودر برف روبی می شد که در کنار آن دیوار عظیمی تشکیل می شد.به طوری که وسایط نقلیه به هنگام حرکت در آن، از دور دیده نمی شد .دشت ها وکوههای اطراف روستا حتی تا اردیبهشت ماه هم پوشیدهاز برف بودند.در فصل بهار وپاییز روزها پشت سرهم باران می بارید.واین برکت خداوند روستارا زیباتر وزیباتر می ساخت.این وضعیت به هیچ یک از اهالی روستا اجازه مهاجرت ودل کندن از آن را نمی داد.
مهاجرت :
قبل از سال 1360تعداد خانواده هایی که از روستا به شهرهای مختلف مهاجرت کرده بودند بسیاراندک بود ولی بعد از آن به سرعت بر تعداد این خانواده ها افزوده شد .علت مهاجرت را می توان دردوبخش دسته بندی نمود.
الف- علت اولیه
ب- دلایل ثانوی
علت اولیه:
عدم تکافوی در آمدهای حاصل از فعالیت های کشاورزی از قبیل زراعت،باغبانی ودامداری که به علت کمبود منابع ازجمله زمین وآب ازیک طرف وکشاورزی سنتی وعدم تغییردر رفتارها وروشهای کشت وزرع از طرف دیگر باعث می شد افراد جوان خانواده پیوسته در شهر های دورجذب کارهای کارگری در پروژه های بزرگ مثل احداث سد،نیروگاه ،راه سازی ،تونل غیره شوند . این امر باعث می شد مدت زیادی از خانواده دور باشند وبه تدریج به فکر ترک روستا وانتقال خانواده به محل کار افتاده وبه مهاحرت می پرداختند.
دلایل ثانویه:
1- تعداد زیادی از افردی که درشرکت کنسرسیوم تونل لار واقع در روستای کلان ازبخش لواسانات تهران مشغول به کار بودند و به خاطروجود کمپ و در یافت خانه های سازمانی خونواده خود را به آن جا منتقل نموده بودند بعد از پایان کار شرکت مذکوربه علت توانایی تامین مسکن دیگرانگیزه و رغبتی به بازگشت به روستا نداشتند،اکثرا در شهر کرج ساکن شدند.
2-تعداد دیگری از خانواده ها به خاطر وابستگی به گروه فوق به تدریج به کرج وشهرهای اطراف آن وهمچنین اطراف تهران مهاحرت کردند.
3- مهاجرت تعداد کثیری از خانوادهها باعث شد خانه های گلی آنها بدون مراقبت مانده وبه تریج فروریخته وتبدیل به خرابه شوند .این امر به تدریج باعث تحریک خانواده های باقی مانده در محاصره این خرابه ها به کوچ وترک روستا شد.
4-آخرین ومهمترین عامل مهاجرت خشک سالی های پی در پی بود که ازسال 1372به تدریج شروع وتاکنون (1393)ادامه دارد واین وضعیت باعث خشک شدن چشمه ها ومتعاقب آن باعث خشک شدن باغات شد وحتی چاهها نیزخشک شدند ومحدودیت آب تا آنجا پیش رفت که حتی افراد ساکن در روستا جهت تامین آب بهداشتی وشرب در مضیقه بودند.