دانشگاه آزاد به عنوان بنگاه مالی یا به عنوان بنگاه دانش و جزئی از صنعت علم؟
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج آقا مددی، سوالی که بعد از خواندن توسعه رشته های دانشگاه آزاد برای بنده پیش آمده، این است که دانشگاه آزاد یک بنگاه مالی است یا بنگاه دانش؟ (در سطح شهرستانهای همتراز و پایینتر از میانه در کل کشور ).
دانشگاه آزاد در سطح شهرستانها، تا چه حد در تولید دانش، توزیع دانش، ترویج دانش، انتقال دانش در یک نظام آموزشی نقش داشته است، که بدون تمهیدات لازم و تدارک زیرساختها، به توسعه کمی دانشگاه بپردازیم آن هم به بهای فدای توسعه کیفی دانش. همچنین، دانش آموختگان دانشگاه ازاد در هر شهرستانی، بدون تدارک تمهیدات لازم برای توسعه کمی، ممکن است در اینده دچاره مشکل و مسئله شوند، مخصوصا اگر در اینده مسئولی در سطح وزارت علوم قرار گیرد که بر اساس رده بندی تخصیص سرمایه انسانی را انجام دهد. مثلا تجربه کره جنوبی در این مورد سازنده است.
دانشگاه های آزاد در سطح شهرستانهایی همچون میانه در کل کشور، به لحاظ وضعیت نهاده ها، فرآیند ها، محصولات، ستاده ها و پیامدها؛ در چه سطح کیفی هستند که بدون آینده نگری، توسعه کمی را دنبال کنیم و هزینه آن را با بی ملاحظگی بپردازیم؟
اگر شهرستان میانه به لحاظ نهاده علمی در چنان سطحی است که می تواند در مقاطع عالی رشته اخذ نماید، ایا فکر نمی کنید که از خیلی وقت پیش باید دانشگاه دولتی در این شهرستان تاسیس می شد و دوستان دانشجو بدون پرداخت هزینه های گزاف و کمر شکن، در دانشگاه های دولتی مشغول تحصیل می شدند؟ ایا مسئولان وزارت این نحوه تصمیم را درست می دانند که در سطح آموزش عالی عرضه دانش را با پول ارائه می دهند ولی به این مسئله توجه ندارند که اگر ما به چنان نهاده های انسانی در شهرستان مجهز هستیم، چرا وزارت، دانشگاه دولتی در سطح لیسانس در شهرستان تاسیس نمی کند که مردم بدون جبران پولی، آن دانش را دریافت دارد. مخصوصا که قران سفارش به علم دارد.
آیا بهتر نبود که بهبود کیفت دانشگاه ها در موارد زیر از وزارت علوم دنبال می شد که در نتیجه توسعه ملی، مردم نتیجه آن را در زندگی خود احساس کنند:
- ایجاد روحیه تحقیق و نوآوری (که در نظام آموزش عالی نارسا است)؛
- از بین بردن ریشه های مدرک گرایی در جامعه (که به لطف اقدامات امثال شما، بدون تدارک و تمهیدات لازم در شهرستان میانه و صرفا به خاطر جنبه مالی آن برای دانشگاه آزاد، در حال رشد است)؛
- کارا کردن حقوق مالکیت فکری دانش آموختگان؛
- تقاضا گر کردن نظام علم و فناوری؛
- ایجاد قطب های علمی نظریه پردازی، مخصوصا برای رشته های علوم اجتماعی (سیاست، اقتصاد، جامعه شناسی و ...)؛
- رویکرد نظام گرایی در تبیین اولویت ها و نیازهای فرایند تولید دانش؛
- روزآمد کردن کادر علمی با توجه به نیازهای علمی؛
- استراتژی برای توسعه منابع انسانی و تخصصی در دانشگاه ها؛
- روزآمد کردن محتوای علوم؛
- افزایش سهم بودجه تحقیقاتی و ....