سفرنامه سون هدین درایران /میانه، کلکته و لندن
وقتی بیدرد سر به بلندی رسیدیم، در دو طرف خود دیوارهای صخرهای خشنی داشتیم با چشماندازی وسیع به بیابان پرموجی، که تپههایش گرد و هم شکل بود و منظرة پرنقش و نگاری را درست میکرد.
میانه به خاطر دود کبود رنگی که از دودکشها بالا میرود و مثل چادری روی شهر کشیده شده است از فاصله دور دیده میشود.
حالا سلسله کوههای قافلانکوه به وضوح دیده میشود و کوههای سنگین و خالی از برف به تمام افق شرق تسلط دارد.
وارد درة وسیع میانه چای میشویم، که بسترش پر است از قلوه سنگ و شن و آب رفتگی، که شهادت از وجود سیلابهای موسمی میدهد. خود رودخانه، که از مجموع رودها و جویبارهایی که ما از چند روز پیش از آنها گذشتهایم تشکیل شده است، در حال حاضر اهمیت چندانی ندارد؛ با اینکه آب تیره و لایش، وقتی که ما چهارده مرتبه از آن گذشتیم، در گودترین جاها تا بالای چرخ درشکه و کف آن میرسد، کوشش برای ساختن یک جاده، در این محل اصلاً فایده ندارد. از هرجا که امکان بهتری داشته باشد رانده میشود. در بهار و تابستان و در مواقع بارانهای شدید تمام سطح دره پوشیده از آب است.
میانه باغ در سمت راست راه میماند، که نهری از رودخانه به طرفش جاری است و بالاخره شهرک میانه با خانهها و درختها و مزارعش، در قسمت پهنی از دره، پیدا میشود. بر پشت بامها انبوه علف خشک انبار شده است. در میان کلبههای گلی خاکستری رنگ و یک نواخت و درهم و برهم گم میشویم. در میان این خانهها فقط یک گنبد آبی سبزرنگ نگاه آدمی را مسحور میکند.
در طول یک ساعتی که من به خاطر دیدن میانه از دست دادم، که شهرت بزرگش به خاطر داشتن نوعی کنة سمی است، با سرپرست اداره پست که یک نفر آلمانی به نام رنتس، اهل ادسا، بود و مدت سه سال بود که با زن و بچههایش در میانه زندگی میکرد، صحبت کردم. او برایم تعریف کرد، که فرمانفرما، که در تهران زندگی میکند، صاحب شهر است و مالیات شهر در سال در حدود ۸۰۰۰ تومن است. در خود شهر میانه از باغ اصلاً خبری نیست. در عوض در میانه مقدار زیادی برنج و کمی گندم کاشته میشود و حوزة میانه اصولاً از طریق کشاورزی امرار معاش میکند. شکر و چای و کالای ساخته شده و غیره از رشت و تبریز وارد میشود. هزینة زندگی در میانه از زنجان و تبریز گرانتر است. خط تلگراف انگلیسی از میانه سه سیم دارد، که از این سه سیم دو سیم کلکته و لندن را به هم میپیوندد و سیم سوم متعلق به ایران است. در ایران هر کیلومتر اقلاً ۱۲ و حداکثر ۲۰ تیر تلگراف دارد، در قفقاز معمولاً ۱۶ تیر و در روسیه ۲۰ تیر.
در میانه چندین رودخانه و نهر به هم میپیوندند و تشکیل میانه چای یا قارانگوچای را میدهند، که کمی پیش به آن اشاره کردیم. این رود یکی از شاخههای بزرگترین رودخانة شمال ایران، قزلاوزن است، که از جنوب ایالت کردستان سرچشمه میگیرد و در پایین شهر میانه با پیچ تندی به طرف جنوب شرقی میپیچد، تا بالاخره در منجیل و رودبار از سلسله جبال البرز میگذرد و به طرف شمال شرقی جریان مییابد و در رشت به نام سفیدرود به دریای خزر میریزد. سفیدرود در جاهای زیادی از بستر خود به درههای وسیعی، که میان کوههای موازی قرار دارد، جلوهای خاص میدهد. چون ایران هم مانند تبت سرزمین چین خوردگیهای کاملاً مشخصی است، که سرزمین کوهستانی نامیده میشود، کوههایی که به حالت افقی به موازات هم کشیده شدهاند.