حداقل شش ماه استراحت پزشکی
شکنجه هایی که در امارت شدم.می بایست به محض ورود به ایران مورد معاینه تخصصی قرار می گرفتم.تا از عواقب آن در امان باشم.اما گویا مثل حرکتهای قبلی ام باید درد گمنامی و بی محلی را تحمل کنم.عواقب آن در آینده مرا زمین گیر خواهد کرد.چرا که دوستم بابک شادب فر مقیم بلژیک هم با من در این راه به نوعی هم درد است.او نسبت به من کمتر شکنجه شده است.اما همچنان بعداز سیزده سال تحت درمان است.در حالیکه من به هیچ کدام آنها دسترسی ندارم و در یک شهرستان زندگی می کنم و محل خدمتم دور است.که تنها خستگی مفردم را بیشتر می کند.تا در کمی زمان فقط فرصت نفس کشیدن داشته باشم.
شکایت و گلایه هایم محفوظ است.وزارت امور خارجه و وزارت آموزش و پرورش می بایست در این راه کمکم می کردند.در حالیکه از درخواست کتبی ام برای کمک خیلی زمان می گذرد و روز به روز در فرسودگی حضور در محل خدمت قرار دارم.زمانم هم پر است .بیشتر برای تردد صرف می شود.استفاده از مسکن ها هم برای درمان موقتی اثرات خودرا از دست می دهد.یواش یواش قدرت پاهایم را از دست می دهم و در شرایط خیلی بدی قرار دارم.
در آینده اگر مشکلی برایم ایجاد شد.از حقم نخواهم گذشت.چراکه تمام شکنجه ها و عذابها را با افتخار و بعنوان یک معلم به جان خریدم.همچنان تا عید منتظر پاسخگویی خواهم بود.بعداز آن بر علیه کسانی که در این راه کوتاهی کرده اند.عملا وارد میدان خواهم شد.