استاد عزیزالله زیادی
عزیزالله زیادی در سال 1330 در روستای چتاب در 20 کیلومتری شهرستان میانه به دنیا آمد. دوران کودکی، نوجوانی و سالهایی از جوانی خود را در منطقه جوادیه تهران گذراند. وی در سال 1351 دیپلم ریاضی گرفت و وارد خدمت در نیروی هوایی ارتش شد و در سال 1354 با مدرک فوق دیپلم مکانیک و اخذ درجه همافر سومی3 فارغالتحصیل گردید و برای ادامة خدمت به شهرستان بوشهر منتقل شد. با آغاز جنگ تحمیلی همراه با یگانهای پدافند هوایی در بیشتر مناطق جبهه حضور یافت که از آن جمله میتوان به جزیرة خارک که به لحاظ حملههای مکرر هواپیماهای دشمن و درگیر شدن مداوم یگانهای زمین به هوا، سنگینترین مناطق بود اشاره کرد. وی در سال 1370، به علت آسیبدیدگی از ناحیه چشم در طول دوران دفاع مقدس، بازنشسته شد. رویکرد او به شعر به دوره دبیرستان بازمیگردد. تأثیرپذیری عزیزالله زیادی از صحنههای جنگ، او را در جرگة شاعران دفاع مقدس نیز قرار داد.
زیادی تاکنون با واحد ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، واحد ادبیات دفتر تنظیم و نشر آثار امام (ره) هفتهنامه ری، ماهنامة نیستان، روزنامة جام جم و وزارت ارشاد همکاری داشته است.
شعرهای وی که بهصورت کلاسیک و نیمایی است در بیشتر روزنامهها و مجلههای کثیرالانتشار، منتشر شده است.
برخی از آثار منتشرشده وی عبارتند از:
1. بر مدار صبح، محراب قلم
2. مشق نور، برگ 1367
3. خون فرات، برگ 1367
4. فریادی از پشت پنجرة جهان، برگزیدة سرودهایی برای بوسنی، حوزه هنری 1375
5. گزیده ادبیات معاصر، مجموعه شعر، شماره 8، انتشارات نیستان 1378
6. عکس رخ یار، کارنامة شاعران در آستان ولایت امیرالمومنین، انتشارات نیستان، دفتر اول 1381
7. با زبان حیرت، کارنامة شاعران در آستان ولایت امیرالمومنین، انتشارات نیستان، دفتر دوم 1381
8. در حوالی آفتاب، کارنامة شاعران در آستان ولایت امیرالمومنین، انتشارات نیستان، دفتر سوم 1381
9. شعری شبیه سکوت، کارنامة شاعران در آستان ولایت امیرالمومنین، انتشارات نیستان، دفتر چهارم 1381
10. مثل هیچکس، کارنامة شاعران در آستان ولایت امیرالمومنین، انتشارات نیستان، دفتر پنجم 1381
در دست انتشار:
شعر چیست (مقالات درباره شعر)، انتشارات زلال
وی میگوید:
شعر سایهای است که به من بخشیدهاند. شعر قطعنامة شاعر است به جهان، شعر عطر خداست که جز این همه هیچ است و به هیچ کجایش راه نیست و نمیانجامد. شعر دفاع مقدس هم مثل خود دفاع مقدس است. شعر دفاع مقدس، شعر زندگی است. شعر حرکت است. شعری است که نفس میکشد و نفس آن جاودانه است.
گنجینههای قبیله ما
خارک
با گیسوانی بافته از موج
از موجهای سبز و طلایی
با آهوان ناز
با خندههای گل
سرو بلندقامت مکر فسون
در کار شعلهسازی اغوا
سر بر فراز آب کشیده است
«خارک»
با گیسوان بافته از نور
در جشن آفتابی آیینههای آب
چون سرو باشکوه
بنشسته روی تخت طلا
بر مدار آب
بیدار
این کوه نور
نستوه و استوار
با گیسوان بافته از کوسههای خشم
سر بر فراز آب کشیده است
با بالهای سربی فریاد
با دستهای موشکی باد...
هان، ای حرامیان!
این قامت فریب
گنجینة قبیلة ما نیست
گنجینة قبیلة ما عشق است
1. نگاهی اجمالی به شعر انقلاب اسلامی، ص 91 ـ 85، بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، سمت، پاییز 1373
2. در سفری که به اتفاق «تیمور ترنج» به خرمشهر داشتم از نزدیک شاهد این اندوه بیپایان بودم. مؤلف
3. از درجات ارتش بود که پس از انقلاب، با درجات افسری تطبیق شد.