- ارسال کننده: بین الحرمین تاریخ: ۹۲/۰۹/۱۶

عاجز گرمرودی و عباس میرزا

 

استاد دکتر حسین محمدزاده صدیق چند سال پیش موفق شدند برای نخستین بار دیوان کامل عاجز گرمه‌رودی را با مقابله‌ی 7 نسخه‌ی خطی و چاپ سنگی به صورت شایسته و علمی با مقدمه‌ی مفصل و نمایه‌های لازم انتشار دهند. این شاعر در دربار عباس میرزا سمت ملک الشعرایی داشت و قصاید فاخری در موضوع جنگ ایران و روس سروده است.

سید احسان شکرخدا

 

بخشی از مقدمه‌ای این کتاب را در زیر می‌آورم: 

 

زندگی عاجز

 

 1. نام و نشان

 

نامش محمد و چنان‌‌چه از اشعارش بر‌می‌آید، نام پدرش ذبیح‌الله بوده است:1

 

ای عاجزِ بی‌چاره و دلخسته‌ی سرور،

 

فرزند ذبیح الله، هم‌نام پیمبر.

 

2. زاد و بوم

 

وی در یکی از روستاهای گرمه‌چای فیمابین شهر سراب و میانه زندگی می‌کرده است. کهن‌ترین سند موجود در شرح احوال وی تذکره‌ی محمدشاهی است که وی را اهل «گرمه‌رود» می‌نامد.

 

3. گرمه‌چای یا گرمه‌رود

 

اهالی روستاهای اطراف شهر میانه و سراب این رودخانه را که فوق‌العاده پیچ در پیچ است، «گرمه‌چای» می‌نامند. گرمه gərmə لفظ ترکی و از بن مصدر گرمک gərmək در معنای گسترده شدن و بازشدن، تاب دادن و پیچ و خم داشتن است که مصدر پی‌افزوده‌ای گرنشمک gərnəşmək در معنای خمیازه کشیدن نیز از آن آمده است. بن این فعل در فارسی در کلمه‌ی کُرنش دیده می‌شود.

 

از سوی دیگر گرمه gərmə به عنوان اسم مصدر در ترکی در معنای دیواره‌های صخره‌ای قلاع2 آمده است. این منطقه‌ی کوهستانی خود دارای صخره‌های تیز و افراشته و متعدد است. ظن قریب به یقین می‌رود که در نام‌گذاری آن، همه‌ی این موارد یعنی پیچ در پیچ بودن رودخانه و وجود صخره‌های بلند و تیز طبیعی، از سوی مردم در نظر گرفته شده است.

 

با توجه به این که رود «گرمه‌چای» در منطقه‌ی کوهستانی دارای پیچ و خم‌های متعدد است، از روزگاران باستان بدین نام نامیده شده است. لازم به ذکر است نه تنها آب این رودخانه گرم نیست، بلکه در گرم‌ترین روزهای سال نیز بسیار خنک است و وجه تسمیه‌ی /گرم + رود/ نادرست به نظر می‌رسد. دو دهستان کنونی منطقه‌ به نام‌های یوخاری‌گرمه yuxarı gərmə (= گرمه‌ی شمالی) به مرکزیت روستای آرمودلوق armudluq و آشاغی‌گرمه aşağı gərmə (= گرمه‌ی جنوبی) به مرکزیت گن‌دغدو gündoğdu  از مضافات کندوان، همین نام را حفظ کرده‌اند.

 

گرمه‌چای در کنار رودخانه گرگه‌چای gərgə çay از ارتفاعات بلند منطقه‌ی کندوان میانه سرچشمه می‌گیرد و با حجم آب‌دهی 300 میلیون متر مکعب پس از سیراب کردن ده‌ها روستا و عبور از مسیر طولانی و پرپیچ و خم به رودخانه‌ی قزل‌اؤزن می‌ریزد.

 

در دفاتر رسمی دولت قاجار این منطقه «گرمه‌رود» نامیده شده است و اخیرا آن را به صورت «گرمرود» نوشته‌اند که شکل املائی ابداعی و تحریف شده است.

 

در سال‌های اخیر سدّی که بر روی این رودخانه زده شده است و قرار است که آب شرب شهر میانه از آن تأمین شود، «سدّگرمه» نامیده شده است.

 

در دوران قاجار انتساب به این منطقه به شکل گرمه‌رودی می‌آمده است. مانند نام‌های: مؤتمن‌الملک گرمه‌رودی وزیر امور خارجه‌ی ناصرالدین شاه قاجار، میرزا مسعود گرمه‌رودی وزیر امور خارجه‌ی محمدشاه قاجار، اشرف گرمه‌رودی شاعر معروف هم عصر عاجز گرمه‌رودی.

 

اهالی منطقه هم‌اکنون نیز خود را «گرمه‌لی» یعنی اهل منطقه‌ی گرمه می‌نامند.

 

از شاعران این منطقه، گذشته از عاجز می‌توان به نثار گرمه‌رودی، ساغر گرمه‌رودی، ادیب تَرکی اشاره کرد، مسقط‌الرأس حبیب ساهر، پدر شعر نوین ترکی آذری نیز روستای تَرک tərk این منطقه بوده است.

 

از بزرگان دیگر می‌توان از مولانا یوسف گرمه‌رودی نام برد که از زاویه‌نشینان بقعه‌ی شیخ صفی به شمار می‌رفت.3

 

4. تخلص

 

تخلص شاعر عاجز است. ولی گاهی «خلیفه» نیز تخلص می‌کرد. مانند:

 

قالمشام بیر من بی‌چاره الی قینوندا،

 

بئله معلوم الونور بنده خلیفه دیلم. (ص155)

 

 

 

5. دوران طفولیت و نوجوانی

 

از چگونگی سپری شدن دوران طفولیت و نوجوانی عاجز، عجالتاً بی‌خبر هستیم. اما می‌دانیم که تحصیلات خوبی داشته است و با بسیاری از متون نظم و نثر ترکی، عربی و فارسی نظیر دیوان فضولی، شاهنامه‌ی فردوسی و خسرو و شیرین نظامی آشنا بوده است. در دیوانش اساطیر شاهنامه چون، رستم، فریدون، نوشیروان و ... یاد شده‌اند. همچنین شاعر یک مثنوی 102 بیتی در اقتفای خسرو و شیرین نظامی سروده است که به نظر می‌رسد پاره‌ای از یک مثنوی کامل باشد که از آن تنها همین ابیات محدود به دست ما رسیده است. در دیوانش هیچ اشاره‌ای به موضوع تحصیلاتش نیافتیم. فقط در جایی از «درس اسفار» و مدّرس آن سخن می‌گوید.

 

احتمال می‌دهیم که تحصیلات عالی خود را در مکاتب آن روز در تبریز دنبال کرده است و با فنون بلاغت آشنایی کامل یافته است.

 

6. خطاطی و غبارنگاری

 

عاجز گذشته از تبحر در دانش‌های ادبی عصر و مهارت در ادبیات و علوم قرآنی، خطی بسیار خوش داشت و به ویژه غبار را زیبا می‌نوشت.

 

در فرهنگ معین آمده است:« عاجز به خط غبار خطاطی می‌کرد. خط غبار یکی از هفت قلم جدید است و آن خطی سخت باریک است که از رقاع و نسخ پدید آمده است. این خط را قلم جناح نیز نامند.»4

 

عاجز درباره‌ی هنر خطاطی خود می‌گوید:

 

شهریارا! بو دعاگو کی یازار خطّ غبار،

 

آدنا عهد همایون ائله‌ییبدیر اسناد. (ص211)

 

***

 

نه الوب کؤنلم الدن آلب ال زلف نگار،

 

آپارب گؤزلریمین اشغن خطّ غبار. (ص214)

 

***

 

بیر جوشن کبیردی خط غبار ایلن،

 

یازمش بو پیرِ زار ا شاه جهان اچن. (ص159)

 

 

 

عاجز خود را با میرعماد، بزرگ‌ترین و معروف‌ترین نویسنده‌ی خط نستعلیق، مقایسه می‌کند. میرعماد (961 ـ مقتـ. 1024) پس از بازگشت از حجاز به ایران در دربار شاه عباس اول مشغول به کار شد. وی را به تسنن متهم کرده به دستور شاه عباس به قتل رساندند:

 

یازا بیلمز بئله خوش شیوه ایلن نستعلیق،

 

دیریلیب بیرده یز ایل مشق ائله‌یه میرعماد. (ص210)

 

7. در دربار عباس میرزا

 

عاجز شاعر حضور بود و در دارالسلطنه‌ی تبریز در دربار نائب‌السلطنه عباس‌میرزا (1201249هـ.) معروف به عباس‌شاه قاجار اشتغال داشت. حوادث و وقایع تاریخی آن عصر را در قصائد غرّایی که سروده است شرح داده است. به ‌ویژه وقایع جنگ‌های ایران و روس را در اشعار خود آورده است. در جایی صراحتاً اشاره می‌کند که مستوفی دربار بوده است.

 

عباس میرزا چهارمین فرزند فتحعلیشاه قاجار در قصبه‌ی نوا از توابع لاریجان، ییلاق استراحت تابستانی پدرش، متولد شد. وی مردی شجاع، روشنفکر و اصلاح‌طلب بود. تا پایان عمر فرمانروای آذربایجان و ولیعهد ایران بود و در تبریز اقامت داشت. او تنظیم قشون ایران را بر اصول اروپایی آغاز کرد و نخست از روسیه یاری خواست و سپس روی به فرانسه و انگلیس آورد و خود لباس متحدالشکل نظامی اروپایی می‌پوشید و در تمرین‌های روزانه شرکت می‌کرد.

 

ناصر نجمی، پژوهشگر زندگی عباس‌میرزا، گوید:«عباس‌میرزا در بدترین شرایط تاریخی و زمانی که اروپا در حال دگرگونی و تحولات سریع بود و استعمار غرب دندان تیز می‌کرد، با همه‌ی شوق و علاقه‌ای که به پیشرفت ایران داشت، گرفتار دسائس، عهدشکنی‌ها و منافع و برخورد اقتصادی و نظامی بیگانگان در ایران شد که اهم آن، رقابت‌ها و خصومت‌های روسیه و انگلستان، روسیه و فرانسه، و سپس فرانسه و انگلستان بود.»5 در چنین شرایطی، عباس‌میرزا از سوی دیگر گرفتار خیانت‌ها و دسائس پایتخت‌نشینان هم می‌شد.

 

زمامداران پایتخت‌نشین کشور و بیش از یک صد تن از برادران صلبی عباس‌میرزا به علت حسادت وکینه‌توزی به دلیل شایستگی‌هایی که در وی بود، برای خفیف کردن و سرشکسته کردن او در دربار حتی به تسلط بیگانه بر کشور راضی می‌شدند.

 

ضمن گرفتاری در چنین خیانت‌های ناجوانمردانه و با فقر وسائط و لوازم و شرایط نامساعد، با مخوف‌ترین نیروهای نظامی بیگانه پنجه درافکند و آن‌چه لازمه‌ی سعی و پایمردی و کوشش بود، به اتفاق مردان دلاوری که در ملازمتش در صحنه‌های پیکار شمشیر می‌زدند، به جای آورد. ولی مشکلات و موانع کار او به اندازه‌ای جان‌فرسا بود و دسائس و تزویرها زیاد که ناگزیر پس از چندی جنگ سخت، و شکست‌های متوالی، تن به قبول دو عهدنامه‌ی ننگین گلستان و تورکمن‌چای داد.»6

 

در هنگام جنگ‌های خونین عباس‌میرزا با روسیه‌ی تزاری، حاسدان دربارنشین «به وسائل مختلف کارشکنی، نمی‌گذاشتند پول و آذوقه به لشکریان او برسانند و به او یاری بدهند تا این که در میدان جنگ درمانده شود و از پای درآید. و این حقیقت بسیار تلخ در همه‌ی اسنادی که از این دوره به دست ما رسیده است، لایح و آشکار است.»7

 

به دنبال عهدشکنی دربار قاجار از حمایت عباس‌میرزا و عدم ارسال آذوقه و حقوق سربازان و پراکنده ساختن آنان و تحمیل تأمین هزینه‌ی جنگ بر دوش مردم آذربایجان و نیز تحریک اوباش از سوی عناصر سبک مغزی مانند میرفتاح به نفع روس، تبریز سقوط کرد و به تصرف ژنرال‌های روسی درآمد و عباس‌میرزا مجبور به درخواست متارکه‌ی جنگ گردید.

 

عباس‌میرزا در سال 1249 هـ. در سن چهل و هفت سالگی به زیارت ثامن‌الائمه رفت. در آن‌جا دچار شدت بیماری مزمن کبد گردید؛ و پس از مرگ مرموز دو نفر طبیبی که از تهران برای مداوای وی به مشهد اعزام شده بودند، با چند روز فاصله از هم، وی نیز به طور ناگهانی و مشکوک دیار فانی را وداع گفت. این سه مرگ را مورخان نتیجه‌ی توطئه‌ی «مک‌نیل» انگلیسی می‌دانند.8

 

عباس‌میرزا، برای نخستین بار در تاریخ کشور ایران، گروهی از جوانان با استعداد آذربایجان را برای تحصیل فنون نظامی جدید و آموختن طرز تهیه و تدارک تجهیزات و وسایل نوین جنگی به کشورهای اروپا اعزام داشت.

 

در تبریز بناها و گردشگاه‌های عمومی و باغ‌هایی دل‌انگیز ایجاد کرد. چندین کاخ و عمارت رفیع در پیرامون شهر آن روزی تبریز احداث کرد که بعدها ادارات دولتی و استانداری در آن‌جاها مستقر شد.

 

دیوان‌خانه‌ای در تبریز، مقرّ حکومت خود تأسیس و دایر کرد که بر قضات آذربایجان نظارت داشت.9 به سرعت کارخانه‌های صناعی جدید نظیر ماهوت سازی و پارچه بافی را در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان تأسیس کرد و جوانانی را که برای آموزش در آن صنایع به اروپا فرستاده بود به کار گماشت و نیازهای مردم را به کالاهایی که از خارج می‌آمد، محدود شد.

 

علاوه بر تبریز، دستور داد شهرهای مهم آذربایجان، اردبیل، خوی و مراغه را از صورت‌های قبلی خارج گردند و ضمن خیابان‌کشی، عمارات دولتی نوینی به طرزی خوش‌قواره در آن‌ها ساختند و در هر کدام چندین قلعه‌ی مهم نظامی نیز تعبیه کردند.

 

به گفته‌ی ناصر نجمی:«... قلعه‌ی اردبیل به طرز ممالک باختری ساخته شد. جالب و تماشایی به نظر می‌رسید ... قلعه‌‌ی خوی به وضعی دلکش و خوش‌قواره ساخته شد. دارای خندقی عمیق بود و در برابر هر دروازه به قدر نیم فرسنگ خیابان‌هایی داشت که طرفین آن‌ها را چندین ردیف درخت احاطه کرده بود.»10

 

7. عباس‌میرزا و ادبیات

 

عباس‌میرزا در جوانی تحصیلات خوبی کرده بود. تسلط کامل به ظرایف و دقایق زبان ترکی داشت و با لهجه‌های متفاوت آن نظیر ترکی جغتایی آشنا بود و دانشمندان و محققان این زبان را در اطراف خود جمع کرده بود و آنان را به تألیف و تحقیق در این زبان تشویق می‌کرد. از جمله کتاب‌های مهمی که در این زمینه در دربار وی تألیف شد، می‌توان به کتاب خلاصه‌ی عباسی اشاره کرد که به توصیه‌ی او توسط حکیم محمد خویی با تلخیص فرهنگ عظیم سنگلاخ اثر میرزا مهدی خان استرآبادی به فرجام رسید.11

 

عباس‌میرزا گذشته از تسلط به ادبیات ترکی، عربی و فارسی با زبان‌های روسی، فرانسه‌ای و انگلیسی نیز آشنا بود و اندیشه‌های اجتماعی ترقی‌خواهانه و اصلاح‌طلبانه داشت. ژاک موریه منشی سفارت انگلیس که در سال 1224 هـ. از سوی دولت انگلیس عازم ایران شده است، در سفرنامه‌ی خود می‌نویسد:

 

«... من از میرزا بزرگ وزیر عباس‌میرزا شنیدم که او را بسیار ستایش می‌کرد و تمام پیشرفت‌ها و اصلاحات نظامی و اداری آذربایجان را از بلند همتی و علاقه‌مندی و تمایلات ترقی‌خواهانه‌ی او می‌دانست و می‌گفت که شاهزاده عباس‌میرزا با اندیشه‌های تجددخواهانه‌ای که داشت، می‌خواست این سرزمین را به سوی تمدن و تجدد بر طبق اصول و روش‌های اروپایی سوق دهد و اوضاع ادارات و نظام آذربایجان را به صورت نظام و ادارات کشورهای اروپایی جهان درآورد. او فرمان داد تا مترجمین زبردست به ترجمه‌ی رسالات و کتب مختلف اورپایی مشغول گردند.»12

 

عباس‌میرزا از ظلم و تعدی درباریان، خانان و مباشران که به رعایا می‌شد، دل پری داشت و از موقعی که نظام حکومت آذربایجان را بر دست گرفت، تلاش کرد به آن خاتمه دهد. ژاک دو موریه می‌نویسد:«عباس‌میرزا در موضوع طرز سلوک با رعایا و رفتار حکمرانان و اجرای اصول عدالت عقاید خاصی داشت و می‌گفت که اولین قدم برای ایجاد یک حکومت صحیح این است که حکمران رعایا را در تحت حمایت مستقیم خود قرار دهد... او قدغن کرد که دیناری اضافه بر مبلغ مقرری از رعیت گرفته نشود.»13

 

در دستخط‌ها و فرمان‌های متعددی که از او برجای است به حکومتگران، بیگلربیگیان و خانان و مباشران آنان امر و سفارش کرده است.

 

عباس‌میرزا در مقابل رفتارهای غیر شرعی و غیر اصولی اطرافیان خود، بی‌رحم بود و به هیچ‌روی گذشت نمی‌کرد. در این باب امینه پاکروان خاطره‌ای از ژوبئر نقل می‌کند:

 

«عباس‌میرزا آذربایجانن مشهور عایله‌لریندن بیری‌‌نین اغلو ایله چخ یاخن دوستلوق ائدیردی. نظرعلی بیگ الاراق بیلینن بو شخص شاهزاده‌نین سارایندا ان اؤنملی و سؤز گئچن شخصیّت‌لردن بیری ایدی. نظرعلی بیگ چخ یاراشقل و جسور بیریسی ایدی. اؤزه‌للیکله انون جسارتی عباس‌میرزا اچن چخ اهمیت داشماقدا ایدی. شاهزاده ان یرغون چاغلارندا اره‌ینی انا آچار و کیمسه‌یه دانشمادغ، دانشماق ایسته‌مه‌دیی گیزلین پلانلارن انا سؤیله‌یردی. جسور نظرعلی بیگ ده یاخش بیر دینله‌ییجی الدوغو اچن عباس‌میرزانن حُرمتینی قازانمشد. بلکه‌ده ائله بونا گؤره نظرعلی بیگ شاهزاده‌نین انون بعضی کؤت داورانشلارنا گؤز یوماجاغن سانمشد. بو ازدن بعضا گیزلین عیّاشلغندان قالمرد. بیر گن نظرعلی بیگ یارسندان چخو ائرمنی الان بیر کنددن کئچرکن حامامدان چخان بیر ائرمنی گؤزه‌لینه گؤزلری ساتاشد. ائرمنی قزلار مسلمان قادنلار کیمی ازلرینی قارا چادرانن آلتندا گیزلتمیردیلر. بو سببدن‌ده انلارن گؤزه‌للیکلرینی گؤرمک و وورولماق آذربایجان گنجلری اچن راحات بیر ایش ایدی. نظرعلی بیگ قز حاققندا آراشدرما یاپدرد و اؤره‌ندی کی، هله اره گئتمه‌ییبدیر. بودا انون قزلا ایلگیلی سربست داورانماسنا امکان وئریردی. قزن ائوینی اؤره‌نیب انو اؤز چادرنا قاچرماغ پلانلاد. قز زورلا چادرنا گتیردی. قزن فکری، ایسته‌ی ایله حسابلاشمادان انونلا برابر الدو. نظرعلی بیگ سرخوش وضعیتده ائرمنی قز ایله برابر الدوقدان سنرا یوخویا دالار. ائرمنی قز بو فرصتدن استفاده ائدرک چادران قاچار. قزن آتاس عباس‌میرزایا شکایت ائدر. عباس‌میرزا آرخاداش‌نن بو عملیندن چخ راحاتسز الار. دیگر طرفدن، شاهزاده خریستییان آزنلغا چخ سایغ گؤسترمکده ایدی. نظرعلی بیگین یاخن‌لار نه قده‌ر یالوارسالاردا عباس‌میرزانی قرارندان واز کئچیره بیلمزلر. نظرعلی بو داورانش‌نن حسابن حیاتی باهاسنا اؤده‌میش الار.»14

 

پیه آمه‌دو ژوبر، فرستاده‌ی مخصوص ناپلئون که مدتی در تبریز و در دربار عباس‌میرزا اقامت داشت، در خاطرات خود ضمن توصیف ظاهری عباس‌میرزا می‌نویسد:

 

«شاهزاده عباس‌میرزا قدی بلند و صورتی به شکل بیضی دارد، حرکاتش خیلی متین و چشمانش جذاب و لبخندش شیرین و دلرباست، ابروان مشکی پرپشت و رنگش که از آفتاب کمی سوخته قیافه‌ی مردانه‌یی به او می‌دهد و به عبارت دیگر طبیعت، از حسن صورت و سیرت و قدرت فکر و شجاعت فوق‌العاده که مکرر به منصه ظهور رسانیده و شخصیت جالب و ممتازی که اغلب قلوب را شیفته‌ی خود کرده چیزی از او دریغ نداشته است.

 

از عنفوان شباب خود را به نیزه‌بازی و تربیت اسبان سرکش و گذشتن از رودخانه به شنا عادت داده است.

 

این شاهزاده تربیتش به حدی است که ضروری‌ترین احتیاجات خود را به خوبی حس می‌کند و همواره علوم و صنایع اروپا را مورد توجه قرار داده آن‌ها را درکشور خود رایج می‌سازد. وی اگر روزی به تخت سلطنت جلوس کند باید گفت که از هر حیث در ردیف بزرگ‌ترین سلاطینی خواهد آمد که در این کشور حکمرانی کرده‌اند.

 

زمانی که شاه او را به حکومت ایالتی مهم و فرماندهی قشونی بزرگ منصوب ساخت، او بیش‌تر از هفده سال نداشت و اگر متوالیاً در عملیاتی که در گرجستان و شهرهای قفقازیه می‌کرد و در همه‌ی آن‌ها قرین پیروزی می‌گردید موقعیت بی‌نظیری در آسیا به دست می‌آورد. ولی همین‌قدر توانست به روس‌ها بفهماند که در عین حال که رقیب جوانمردی است دشمن ضعیفی هم نیست و با اسرایی که در جنگ‌ها می‌گرفت همواره بر خلاف دیگران با کمال رأفت و مهربانی رفتار می‌‌کرد، هرگز سختی و شدت عمل بی‌موردی از او دیده نشده و البته با خلافکاران و بدان با نهایت خشونت رفتار می‌کرد.»15

 

در فاصله‌ی سال‌های 1805ـ 1826 م. چندین سفیر از کشورهای اروپایی و روسیه‌ی تزاری به تهران و تبریز در رفت و آمد بودند. در این رفت و آمدها سرویس‌های اطلاعاتی خفیه‌ی این دولت‌ها نیز فعال بودند. از گزارش‌های محرمانه‌ای که از آنان منتشر شده است، چنین به دست می‌آید که عباس‌میرزا در نظر داشته است پایتخت را از تهران به تبریز انتقال دهد. دلائل این تصمیم را از زبان دکتر امینه پاکروان چنین می‌توان ارزیابی کرد:

 

«1. عباس‌میرزا تبریزله اؤزدئیش‌لشمیش‌دیر (عینی‌لشمیش‌دیر). اؤز چئوره‌سینی تبریزده قورموشدور. ا، آرتق بتن یاردمچ‌لارن و اقتدار ائکیپی‌نی تبریزده اولوشودورموشدور و بو ائکیپی ایله اؤلکه گئنئلینده اقتدارن تطبیق ائتمک ایسته‌یه‌جک.

 

2. عباس‌میرزا تبریزین گلیشمه‌سی ایله باغل چخ ایشلر گؤرمشدر. بو ایشلری اؤزنن گله‌جک باشکندی الاراق دشله‌دیی (خیال ائتدیی) شهر اچن گؤرمکده‌دیر.

 

3. فتحعلیشاه‌دان سنرا شاه الاجاق عباس‌میرزا اچن ان اویغون اقتدار مرکزی تبریز الاراق گؤرنمکده‌دیر. چنک تبریز مرکزلی بیر اقتدار صاحبی الان عباس‌میرزا هم رقیب‌لرینی آسانلقلا ارتادان قالدرا بیلر. هم‌ده آذربایجاندا باشلاتدغ رئفورمونو اؤلکه گئنه‌لینه داشیا بیلر.

 

4. عباس‌میرزا اؤزن آذربایجانا چخ برجلو بیلمکده‌دیر. بو برجلولوغون قارشلغ الاراق باشکندی آذربایجانا داشماق کیمی گیزلین فکرینی صحبت‌لری سراسندا سئزمک ممکندیر.

 

5. عباس‌میرزانن آذربایجاندا گئرچکلشدیردیی رئفورملار سببی ایله آرتق خارجی اؤلکه‌لرده تبریزه گله‌جین باشکندی کیمی باخماقدادرلار. اؤزه‌للیکله دنیانن بؤیک گجلری تبریزی باشکند الاراق گؤره‌جکلرینه ایندی‌دن آلشمشلار. چنک انلارا گؤره باشکند تبریز الاجاغ تقدیرده بو اؤلکه ایله دیپلماتیک مناسبتلرین انکشافی داها راحت شکیلده الاجاقدر. تبریزده‌کی رئفورملار سببی ایله بو شهر هم تهراندان، هم ده دیگر شهرلردن داها چخ غرب مدنیّتینه یاخنلاشمشدر. شهرین غربلشمه‌سی اچن آلت‌یاپی (زیربنا) عباس‌میرزا طرفیندن حاضرلانمشدر. بودا انون باشکند الماس ایله ایلگیلی الاراق اولوسلار آراس باخشن و افکاری عمومی‌نین ساغلانماس آنلامندادر.»16

 

8. ستایش‌های عاجز از عباس‌میرزا

 

عاجز گرمه‌رودی دیوان ترکی خود را برای تقدیم به عباس‌میرزا تبویب و تدوین کرده است. پس از آن نسخه‌های دیگر را به دربار فتحعلیشاه در تهران فرستاده است.

 

ستایش‌های وی از عباس‌میرزا، اصلاً تملق‌آمیز نیست، بلکه وی فضائل و رشادت‌ها و غیرت مذهبی او را می‌ستاید:

 

نایب‌الدّوله‌ی سلطان جها‌نداردر ال،

 

مَهِ والانسبِ ایلِ جلیلِ قاجار.

 

ناظم مملکت شاه سلیمان سریر،

 

عقل کلّ کامل دریادل و ایران مدار.

 

دیل اغراق انا هر نه دئسم لایق‌دیر،

 

قدر و مقداردا آرتقد ا درّ شهوار.

 

وصف و تعریفه دیل مایل و راغب نئیلیم،

 

ال مَهِ بدره ائدیم اختر رخشان نثار.

 

بزم‌ده عقل دئیر ثانی کی‌خسرودور،

 

رزم‌ده وهم دئیر رستم الوب رخشه سوار. (ص224)

 

 

 

9. مذهب عاجز

 

عاجز مذهب شیعه‌ی اثناعشری داشت و اعتراف و افتخار به این مذهب بر سراسر دیوانش سایه افکنده است. گذشته از آن، نوحه‌های سوزناک در شرح وقایع کربلا نیز دارد که برخی از آن را در این کتاب گنجاندیم. مانند مطلع‌های زیر:

 

ای دل! دیار غربته بیر کاروان گئدر،

 

غم‌دن دوتوب ا قافله بار گران گئدر. (ص92)

 

***

 

آل‌رسوله کنج خرابه الوب مقر،

 

مغلول و دل ملول و اسیر و برهنه سر. (ص93)

 

 

 

با این همه در قصیده‌ای که در موضوع مصالحه میان ایران و عثمانی سروده است، برای ارج نهادن به نجیب بیگ، فرستاده‌ی دولت عثمانی، از خلفای راشدین به خوبی یاد می‌کند:

 

بئیله کیم الموش عزیز درگه خونکار روم،

 

چار یار مصطفا الموش پناهی، یا مجیب!

 

دار عقبی‌دا ائله فاروق اعظم‌لن بئله،

 

ائتگیلن بوبکر صدّیقین انا وصلین نصیب. (ص216)

 

 

 

10. ممدوحان عاجز

 

عاجز گذشته از عباس‌میرزا، افراد دیگری را هم مدح گفته است. از جمله شیخ‌علی میرزا، سلطان ملک‌زاده سلیم، آقا بهرام، میرزا غلام شاه، فریدون میرزا، میرزا محمدنایب قاجار، شاهزاده دارا، عطاخان شاهسون، یوسف خان کرجی، علی‌نقی میرزا، ابوالفتح‌خان جوانشیر، ابراهیم خان سرتیب، خسرو خان والی و... .

 

 

 

1
1