یادی از یاران گمنام امام خمینی/حجت الاسلام و المسلمین حججی میانجی از عاشقان و دوستداران حضرت امام
حجت الاسلام و المسلمین حججی میانجی از عاشقان و دوستداران حضرت امام
حجت الاسلام و المسلمین حاج سید سجاد حججی میانجی از جمله روحانیون مبارزی است که از آغاز نهضت اسلامی ایران به جمع مبارزان و شاگردان انقلابی حضرت امام پیوست. او جزو اولین روحانیانی بود که به مرجعیت حضرت امام ایمان آورد و درست یک هفته پس از رحلت آیتالله بروجردی در تاریخ 1340/1/17 برابر بیستم شوال 1380 ق، از حضرت امام اجازه امور حسبیه گرفت. و افتخار قدیمیترین و اولین اجازه نامه از رهبر کبیر انقلاب را به خود اختصاص داد.(1)
این در حالی بود که بسیاری از طلاب و فضلای همردیف او در درک مرجعیت امام مشکل داشتند و اغلب در شک و تردید به سر میبردند. البته این طیف اگرچه اشخاص محترم و فاضلی هم بودند، اما، حتی پس از پیروزی انقلاب هم نمیتوانستند مرجعیت امام را قبول کنند و تنها به رهبری سیاسی ایشان بسنده کرده بودند.
در اواسط سال 1357 که انقلاب اسلامی به مراحل سرنوشتساز خود رسید، دو تفکر عمده در کشور حاکم شد و به طور جدی در مقابل هم قرار گرفتند. یکی تفکر انقلابی حضرت امام بود که به سرنگونی شاه و رژیم سلطنتی تاکید داشت. دیگری تفکر مرحوم آقای شریعتمداری و آقای بازرگان بود که فقط به «انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسی» عنایت داشتند و سرنگونی رژیم و شاه را به مصلحت کشور و ملت نمیدانستند. در اوایل شروع نهضت چون تفکر دوم در ظاهر خوشایند، معقول و کم هزینه جلوه مینمود، طرفداران بسیاری داشت و حضرت امام و یاران صدیق او در تنگنا و فشار بودند، چه از ناحیه رژیم و چه از درون حوزه و هم سلکان خود، ولی در اثر قاطعیت امام خمینی و فداکاری و روشنگری روحانیون انقلابی، مثل آقای حججی در سرتاسر ایران و به خصوص در آذربایجان، تفکر امام فراگیر و مورد پسند و استقبال مردم قرار گرفت. فرهنگ «خون بر شمشیر پیروز است» فراگیر شد و در نهایت به سقوط شاه و رژیم دو هزار و پانصد ساله منتهی شد. حقا که اگر تلاش و فداکاری و ایثار شاگردان امام نبود، به یقین امروز هم ملت ما گرفتار محمدرضا شاه بود.
در طول دوران ستمشاهی نامههای متعددی میان حضرت امام، حاج آقا مصطفی و آقای حججی رد و بدل شده که هر کدام نشان از ارتباط نزدیک و صمیمی او با رهبر کبیر انقلاب دارد و این نامهها در مجموعههای اسناد انقلاب و جاهای دیگر به چاپ رسیده است.
لکن اخیراً نامهی دیگری از ایشان به حضرت امام، برای اولین بار منتشر شد که حاکی از عمق این ارتباط و از شدت اهتمام و اعتقاد قلبی آقای حججی به راه امام و انقلاب است. این نامه در تاریخ 13 آبان 1344، درست یک سال پس از تبعید امام به ترکیه و نجف در آن فضای اختناق ستمشاهی توسط آقای حججی به زبان عربی نوشته شده و از شهرستان میانه به نجف پست شده، ولی در بین راه توسط اداره اطلاعات شهربانی توقیف و در آرشیو ساواک بایگانی می شود. محتوای نامه از جهاتی منحصر بفرد است و در میان شاگردان امام و روحانیون مبارز چنین نامه ای مشاهده نشده است.
این نامه پس از گذشت 42 سال در سال 1386 در مجموعه نفیس 22 جلدی «امام خمینی در آینه اسناد ساواک»، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، جلد پنجم، ص 435 به همراه دستخط ، متن عربی و ترجمه فارسی منتشر شده که «حال و هوای آن دوران را در روح و جان هر خوانندهای به تصویر میکشد. در اینجا متن ترجمه فارسی آن تقدیم خوانندگان میشود تا نسل حاضر و آینده بدانند که شاگردان مکتبی حضرت امام در گوشه گوشه این سرزمین اسلامی چگونه از رفاه و آسایش خویش گذشتند و برای ما یک دنیا استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی توأم با عزت، شرف، امنیت ، آسایش و رفاه به ارمغان آوردند.
ترجمه فارسی نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم محضر مقدس مجاهد بی نظیر و مفتی اعظم آیتالله الکبری العظمی الخمینی روحی فداه دام ظله العالی.
پس از ادای شکر و حمد برای خداوند با زبانم و تمام جوارحم و سپاس او به خاطر دریافت بشارت تشرفتان به سرزمین علم و فضل و دانش نجفاشرف در کمال صحت و سلامتی که هزاران سلام و درود بر صاحب و ساکن آن سرزمین باد.
بهترین تبریکات و سلامهایم را به حضور محضر مقدس و جان گرامی تان ایده الله وانصره تقدیم مینمایم.
ای جان من! بسیار از خداوند متعال دعا و مسئلت میکنم تا دو باره قدوم گرامیتان به وطنتان و مرکز علم، قم باز گردد. این ایام که اشک چشمان من و دیگر مخلصان شما به خاطر طولانی شدن غیبت تان جاری است،شکایت تنها به خدا می بریم و در همه حال به او توکل میکنیم و این فریاد و دعای من است؛ ای باز گرداننده یوسف به یعقوب(ع) بر ما ترحم فرما و این دعا و استغاثه ما را به حق محمد و آله الطاهرین، با باز گرداندن، یوسف عزیز به ما استجابت فرما و چشمان ما را به دیدن جمال خجسته اش روشن بگردان! یا ربالعالمین.
مولای من! به راستی که خداوند متعال همانگونه که همه انبیا و فرستادگان خود را آزمایش نمود و سپس آنان را جانشین خویش در روی زمین نمود، شما را نیز بعد از امتحان به عنوان جانشین ولی و حجت اش حضرت صاحب الزمان (عجاللّه فرجه الشریف) انتخاب فرمود و شما را در دلها و چشمهای همه مخلوقاتش از مسلمانان و حتی از ستمگران و فاسقان محبوب و عزیز کرد، خداوند به شما در ازای خدمتتان به اسلام و مؤمنین و منتظرین بهترین پاداشها عنایت فرماید و چه نیک پاداشی دارند جهادگران. به راستی که اسلام و احکام آن را زنده نمودی، خداوند در دو جهانت زنده نگه دارد، چرا که نام مسلمانان را در هر بقعه و سرزمینی، بلند کردی و درخت قرآن کریم را با مجاهده ی عظیمت آبیاری فرمودی. به راستی که از ریحانه فاطمه زهرا(علیهاالسلام) و از نسل و تبار رسول اکرم اسلام (ص) و چون دلاور فرمانده کربلا، سیدالشهدا(ارواح العالمین له الفداه) هستی و بر راه جدت حسین(ع) رفتی و در این راه جانت را، فکر و اندیشهات را، نور چشمت، فرزند بزرگت مصطفای مجاهدت را و جمیع اهل و عیال و مال و منال خویش را در راه خدا تقدیم نمودی! (خداوند ایشان [حاج آقا مصطفی] را ذخیره ای برای ما و خلف صالحی برای شما و فقیه عالم و با عملی برای همه مسلمانان و مؤمنان با عمل بویژه برای این حقیر مخلص قرار دهد.) و علاوه بر همه اینها، تمام خانواده و دارایی ات را در راه خدادادی و ثابت نمودی که مصداق گفته امام مبارزان حسین بن علی(ع) هستی که فرمود: ترکت الخلق طراً فی هواک و أیتمت العیال لکی أراک (به هوای تو از همه خلق بریدم و اهل و فرزندانم را برای دیدن تو بی سرپرست رها کردم.) ان شاءالله خداوند متعال این خدمت بزرگ اسلامی را از شما و همه خادمان اسلام قبول فرماید و به آن برکت دهد.
آقا و سرورم! هر چند جسماً از شما دورم. ولی جان و دلم با شما و در کنار شماست. خداوند گواه این سخنم هست و بنده از آن روزی که شما را از کاشانه تان ایران به زور و ظلم اخراج کردند (به سان اخراج جد و پدرانتان علیهم السلام از وطنشان با ظلم و جور) ـ از آن روز ـ ارادتمند شما هستم. هرگونه وعظ و تبلیغی را حتی در داخل منازل و خانه ها بر ما ممنوع کرده بودند و منتظر چشم انتظار فرج و نجات و طلوع خورشید علوی هستیم تا ما را یاری داده و از این گرداب سختی و دردمان برهاند. در سال گذشته هم مانع ما برای تشرف به خانه خدا شدند و با وجود آنکه بعد از دو ماه زحمت همه مقدمات را فراهم نموده بودیم، در آخرین مراحل برای ما پاسپورت صادر نکردند به خاطر آنکه شما (یعنی من) از اصحاب خمینی هستی. خدای بزرگ را شکر می گویم و باز هم از او سپاسگزارم. البته محدودیتها و سختگیریهای دیگری هم تا همین امروز اعمال می کنند. با این احوال باز هم خداوند را می ستایم و شکر می گویم که الحمدللّه در صحت و عافیت به سر میبرید و آرزوی من هم همین است. ای روح اسلام و علما و طلاب! از آن روزی که از محافل ما رفتهای، زندگی، روح آزادی و رشادت نیز از مجلس ما و از وجود بسیاری از مردم رفته است. چرا که در واقع روح ما از ما رفته است و ما چشم انتظار آن روح رحمانی میمانیم. در پایان از محضر جنابعالی و نیز از آقا مصطفی التماس غریق در حال مرگ دارم که در زیارتگاهها و عبادتگاههای مقدس مرا از زیارت و دعای خود جهت دریافت توفیقات دائمی الهی با اطاعت و رضایتجویی او فراموش نکنند. که خداوند برای من کافی است و او نیک یاوری است و با این عریضه دست شما را می بوسم. همواره مؤید و منصور به روح القدس باشید.
ارادتمند سید سجاد حججی میانجی
10 رجب 85 ق [آذر 1344 ش]
آدرس: میانه
1) اجازه نامه [به آقای سید سجاد حججی، در امور حسبیه]
زمان: 17 فروردین 1340/ 20 شوال 1380
مکان: قم
موضوع: اجازه در امور حسبیه
مخاطب: حججی، سید سجاد
[بسمه تعالی. حضرت مستطاب آیت اللَّه العظمی آقای حاج آقا روح اللَّه خمینی- دام ظله العالی علی رءوس الأنام. چون در مسائل شرعیه در محلی که اقامت دارم گاهی محل ابتلا میشود، اگر صلاح میدانید این جانب را مجاز فرمایید در تصدی امور حسبیه که شأن حاکم شرع انور است؛ و نیز در اخذ وجوه شرعیه و صرف در مصارف و در اخذ سهم امام علیه السلام- و صرف آن در مصارف اقتصادی خودم و ایصال بقیه نزد آن جناب. بیست شوال هزار و سیصد و هشتاد. با تقدیم احترامات- سید سجاد حججی]
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جنابعالی مجاز هستید در مراتب مسطوره.
روح اللَّه الموسوی.
صحیفه امام، ج1، ص: 46