یک خاطراز از ایت الله احمدی میانجی به مناسبت سالروز وفاتشان گذاشتم
حاج آقا وخانم از قم بر میگشتند میانه ، تعطیلات درسی بود.
از قم چای خوب تهیه کرده بودند. آنوقتها یعنی دوران طلبگی حاج آقا چای گران بود.
... بین راه که پیاده شدند بعد فراقت از نماز دیدند کیسه ی چای نیست.
حتما دزدیده بودند. خانم هم ناراحت بود ، گفت:
_ حرامشان باشه
آقا گفتند:
_ نه ، حلالش باشه
_ حاج آقا ! این چایی دیگه تو میانه پیدا بشو نیست
اگه هم باشه قیمتش خیلی بالاست
حالا شما میگید حلالش؟!
حرامش باشه.
صدای آقا با عصبانیت هم بالا نمیرفت ...
آقا بلند و متأثر گفتند:
_ چه کنم خانم؟ حروم بخوره؟
سالها بعد آیت الله احمدی میانجی را ولی اش عالم با عمل خواند