شکارچي تانک
شکارچی تانک عنوانی است که به صورت رسمی
به یک همشهری دیگر میانه ای نیز داده شده است، گزارشی در این مورد
از لینک زیر بخوانید: قسمتی از خاطرات سرهنگ غفاري (شكارچي تانك)
http://www.achachi1.blogfa.com/post-595.aspx
در سال 1340 محمد در شهرستان ميانه پا به عرصه هستي نهاد. سه سال بيشتر نداشت که به همراه خانواده به تهران مهاجرت نمود و در جنوب شهر تهران اقامت گزيد. با آغاز هفتمين پاييز زندگي به مدرسه رفت و ضمن آموختن علوم جديد با شرکت در جلسات ذکر اهلبيت (ع) با معارف اسلامي آشنا شد.
در سنين کودکي سر بر سجده حق تعالي نهاد و عاشقانه به يکتايي او قسم ياد کرد. محمد در زمان اوجگيري انقلاب به موج خروشان ياران امام (ره)پيوست و پس از اخذ مدرک ديپلم براي انجام خدمت سربازي به ارتش رفت و به علت شايستگي از اين نهاد درجه افتخار دريافت نمود. با اتمام دوره سربازي به تهران بازگشت و ضمن فعاليت در بسيج به عضويت پليس قضايي جمهوري اسلامي ايران درآمد. آقايي چندي بعد در دانشکده علوم قضايي راه يافت و در سال 1363 با دوشيزهاي پارسا ازدواج کرد.
جنگ تحميلي آزمون ارادت سربازان خميني بود او نيز با آغاز نبرد دشمن بعثي قدم در راه جهاد نهاد و در عمليات کربلاي 5 با تلاش بسيار هفت تانک و نفربر بعثي و يک هليکوپتر را منهدم ساخت. به طوریکه از گوشهايش خون ميچکيد در آن زمان بچهها به او لقب شکارچي تانک را دادند. آرپيجيزن شجاع عرصه هاي ايثار در عمليات والفجر10 و بيتالمقدس4 نيز حاضر شد سپس به کشور لبنان رفت با بازگشت به ايران بار ديگر به جبهههاي جنوب شتافت اما اين آخرين حضور دلاورانه او بود. محمد سرانجام هنگام دفاع از حريم پاک کشور بر اثر اصابت گلوله به سر در منطقهي شاخ شميران (عراق) به شهادت رسيد. از او دو فرزند به نامهاي علي و زينب به يادگار ماند.
شهيد محمد آقايي
تاريخ تولد :1340
نام پدر :
تاریخ شهادت : -/--/-
محل تولد :آذربايجانشرقي /ميانه
طول مدت حیات :-
محل شهادت :شاخ شميران عراق
مزار شهید :
خاطره :
به همراه بچههاي گردان به خط دشمن رفتيم. حدود 7 کيلومتر پيادهروي در خاک دشمن از توان نيروها کاسته بود آقايي در صف نيروها جزء اولين نفرات (سرستون گردان) به شمار ميرفت ناگهان آتش دشمن بالا گرفت.هيچکس جرأت برخاستن نداشت. همگي ساکت و آرام بر روي خاک خوابيديم، آقائي گفت:«اکنون اگر بلند نشويم به همه چيزهايي که تاکنون گفتهايم پشت پا زدهايم» سپس با فرياد يا حسين (ع) برخاست صدايش در ارتفاعات شاخ شميران پيچيد، ضامن نارنجک را کشيد و آن را به طرف سنگر دو شکارچي عراقي پرتاب کرد با پرتاب اين نارنجک از آتش عراق کاسته شد، محمد با تلاش بسيار خط دشمن را شکست و از ناحيه پا مجروح گشت نيروها با اصرار سعي کردند او را به عقبه انتقال دهند اما او باز هم ايستاد و با عزمي راسخ به سراغ سنگرهاي دشمن رفت. آقايي سرانجام در همان عمليات به علت اصابت گلوله در ناحيه سر به شهادت رسيد.
وصيتنامه :
بسماللهالرحمنالرحيم .... بگو همانا نماز من و عبادت و زندگي و مرگ من در راه خداوندي است که تربيت کننده جهانيان است. هان اي مردم بياييد و اين آيه را سرلوحه امور خود قرار دهيد و همه اعمال و رفتارتان و حرف زدن و کليه حرکاتتان را فقط براي رضاي خداوند متعال انجام دهيد.دقت نماييد که در اعمال خود مرتکب شرک نشوي دو کسي را شريک خداوند قرار ندهيد و توجه نمائيد که رضايت و تحسين مردم را به رضاي خداوند ترجيح ندهيد در ياري امام امت که ياري اسلام است کوتاهي نکنيد و به سخنهاي او گوش فرا دهيد و عمل نمائيد و از ياري او کوتاهي نکنيد و بترسيد از اينکه آيندگان در مورد شما همان فکري را کنند که شما در مورد آن کساني که امام حسين (ع) را ياري نکردند و مورد لعن و نفرين شما و خدايند پس بترسيد که شما نيز مورد لعن و نفرين آيندگان قرار گيريد امام امت علاوه بر اينکه مجتهد و مرجع تقليد ميباشد به عنوان ولي فقيه و رهبر جامعه امت نيز ميباشد و همه بايد مطيع اوامر او باشند و مراجع تقليد ديگر بايد در مسائل حکومتي رعايت اين امور بنمايند.به هر حال آگاه باشيد و جز امام و راه او راه ديگر بنمايند که راه او راه انبياء و اولياء و اسلام است در پشتيباني از جنگ و جبهه و کمکهاي مادي و معنوي دريغ نکنيد که در قيامت پشيماني سودي ندارد، براي آخرت و يوم الحسرت و روز جزا ذخيره نمايند که اين ذخيره همانا کمک به جبهه و جنگ و حمايت از انقلاب نيز ميباشد و اما من از اين جهت راهي جبهه شدم که هدفي داشتم، اول آنکه به رهنمودهاي پير جماران، امام امت عمل نمايم، تا اينکه در رستاخيز شرمنده نشوم و بتوانم دين خود را به اسلام ادا نمايم. دوم آنکه اين خود يک تکليف است که به گردن همه ميباشد حق نميباشد بلکه تکليف ميباشد ....ديگر آنکه ترس آن دارم که در اين دوران که دوران شهادت و گلچين خوبان امت است، از اين قافله عقب بمانم بارخدايا روسياهي هستم با کولهباري از گناه و معصيت که جز نافرماني و سرکشي چيزي از خود سراغ ندارم.به عقب که مينگرم کولهباري از گناه و در جلو دام تزيين شده و فريبنده دنيا است.خدايا از تو ميخواهم با رحمتت و بخش با من رفتار کني که اگر بخواهي با عداات رفتار کني، بيچاره و روسياه و درماندهاي بيش نيستم.....
مناجات :
...خداي من گناهانم لباس خواري بر تنم کرده است و دوري از تو درماندگي و آرايشم شده و افزوني لجن گناهانم ماهي دلم را ميراند.اي نهايت آرزوهايم اي زيباترين مطلوبم، اي تنها پاسخگويم و اي محبوب دلم ماهي دلم را با جريان اين زلال توبه پذيريت زنده گردان. به عزتت سوگند که جز تو بر گناهان خويش بخشندهاي نمييابم و شکستگي خويش را جز تو پيوندي نميبينم.اي بزرگ بخشاينده گناهان بزرگ و اي به هم آورنده و پيوند زننده استخوانهاي شکسته از عظيم گناهانم، هلاک کنندههايش را ببخش و مرا در گرماي حضور قيامتت از خنک گواراي عفوت بنوش.خداوندا! بلند پرده زيباي گذشتت را بر چشمان گنهکار خستهام دريغ مکن، خداي من آيا بنده فراري جز به سوي مولاي خويش برميگردد خداي من اگر گناه از بنده زشت است، عفو که از سوي تو زيباست.معبودم! من اولين عصيانگر تو نيستم که بر او بخشيدي و بر سايه ابر احسانت بر او باريدي اي دريابنده درماندگان اي درد سوزمندان و اي داننده هرچه نهان.تو را ميانجي گناهانم و کرم وجودت گزيدم و از ميان هرآنچه هست، براي ورود به درگاه رحمتت تو را برگزيدم. خدايا استجابت کن دعاي مرا و سوزان ريشه نهال آرزوي مرا و بپذير رجعت مرا و بپوشان نصيحت مرا خداوندا از تو ميخواهم با رحمتت و بخشش با من رفتار کني که اگر بخواهي با عدالت رفتار کني بيچاره و روسياه و درماندهاي بيش نيستم.
منبع:پرونده شهيد در گروه تحقيقاتي فتحالفتوح