با ارزان ترین دوچرخه دورنوار مرزی ایران را بعنوان اولین و آخرین ایرانی رکاب زدم
بعضی از دوستان در مسیر دوچرخه ام را برانداز می کردند.همه توصیه می کردند.این دوچرخه مناسب این سفر نیست.اما من دفاع می کردم و برای دفاعم اراده را تنها عامل موفقیت می دانستم.دوچرخه ام ویوا بود.و بارش با وسایل همراه اصلا استاندارد نبود.در مسابقه با توریست های آلمانی در نزدیکی های بجنورد من ده پدال می زدم به اندازه 4 پدال آنها نمی شد.چرا که مقایسه دوچرخه ها از زمین تا آسمان فرق می کرد.آنها روزانه از من 20 کیلومتر جلو می زدند.اما با اراده ام در خلوت شب از آنها 50 کیلومتر جلو می افتادم.در این مسیر چند 100 کیلومتری من تنها در پیشوازشان به انتظار می نشستم.در دلداری شان توصیه می کردند.شبانه رکاب نزنم.اما نمی دانستند در این راه جانم را مایه گذاشته ام.البته بنابه اعترافشان تجهیزاتم برای سفر شب کامل بود.وچراغهای خطر و نورافکن ووسایل دفاعی در مواجهه با حیوانات اهلی و وحشی بخصوص سگ داشتم.با تمام این تفاسیر عهد بسته بودم.با همین دوچرخه ارزان قیمت کار نشدنی را انجام دهم.که به لطف خدا موفق به این کار شدم.
طی مسیر با این دوچرخه خسته کننده بود.هر 700 کیلومتری می بایست ساچمه های غیر استانداردش را بدلیل بار زیاد و اصطکاک تعویض می کردم.وبرای پنجری دوچرخه هم در هوای گرم ظهر آماده می شدم.که این کار هر چند روزی عادی بود.چون لاستیک و تیوبش هم غیر استاندار بود.
قرار بود.نزدیکترین مسیر به مرزها انتخاب شود.تا این حرکت اولین و آخرین حرکت یک ایرانی باشد.که کمتر کسی جرائت شکستن آن را داشته باشد.انتخاب مسیر میرجاوه و لادیز و خاش همراه با دور 160 درجه به دورکوه معروف تفتان استان سیستان و بلوچستان یک عمل جسورانه بود.که در هوای گرم تابستان 90 شاید برای کمتر کسی فرصت گذر از آن را بدهد.یا مسیر سراوان و زابلی و سرباز که در نوع خودش با شرایط سخت نزدیکی مغازه ها و روستاهادر هوای گرم،می تواند هر اراده محکمی را به تزلزل بکشاند.می توانستم از مسیر نهبندان وارد زاهدان شوم.اما همت خدایی در دیدار مردم زابل و مزار قتلگاه منطقه تاسوکی توسط گروه اشرار عبدالمالک ریگی ،اضافه کردن مسیر 300 کیلومتری همراه با بادهای سوزان 120 روزه سیستان یک حلاوت خاصی داشت.
بله ، من با ویوا یک دوچرخه ارزان قیمت در فصل گرم تابستان 90 در سفری طاقت فرسا با انتخاب حدااقل نزدیکی به نوار مرزی ایران در همتی بزرگ این عشق تحرک را در سایه لطف خداو باور دینی ام طی نمودم.تا شاید سالها در فراموشی.یک روزی ایران زمین شاهد تولد انسانهای پر جسورتر دیگر باشد.و این حرکت را تجدید نماید.