آیا این باور درست است : مدیران غیر بومی در میانه بهتر از مدیران بومی کار میکنند !
طبق آمارغیر رسمی حدود 50-40 درصد مدیران ادارات و سازمانها ی دولتی در شهرستان میانه غیر بومی میباشند .(دوستان اگر آمار دقیق یا رسمی دارند با ذکر منبع ارسال فرمایند تا اصلاح شود.)
ایام انتخابات شورای اسلامی شهر علی الخصوص انتخابات مجلس شورای اسلامی بهانه و فرصت مناسبی برای القاء خواسته ها و نیازهای شهروندان به کاندیداهاست. روزهای پر جنب و جوش تبلیغات و نشستهای مردمی اهرم مناسبی است برای انتقال افکار عمومی کمبودها و کاستیها از سوی شهروندان به ذهن تشنه ی خدمت کاندیداها و شکل گیری ترتیب برنامه ها و اولویتهای منتخبین مردم ، تا خدای ناکرده در صورت عمل به وعده های انتخاباتی شان نیازها و انتظارات شهروندان را مد نظر داشته با شند.
به قول معروف اگر منتخبین مردم مرد عمل باشند باید به قولهای خود وفا نموده و به وعد ه های خود جامه عمل بپوشانند و اگر این اتفاق بیافتد ، که معمولاً بعید به نظر میرسد ، مسیر دموکراسی یک فرایند منطقی را طی نموده ، در غیر این صورت آهاد مردم خصوصا سالخوردگان که سالها تجربه تلخ بدقولیها را چیشده اند پر میشود از باورهای منفی که حاصل دروغ ها و قولهایی است که به شرط پیروزی در انتخابات داده شده اما هرگز عمل نشده و حرف و حدیث این موضوع هم برایشان تکراری و آزار دهنده است .
با یک مقایسه سهل و آسان همه کسانی که در مسافرتها و یا کارهای روزه مره از شهرهای آذربایجان و شهرهای همسایه راهشان افتاده باشد ، همیشه سوال این بوده چرا زنجان مراغه بناب و حتی شهرهای کوچکتر از میانه رشد امکانات و زیر ساختها و فضای شهری شان علی الخصوص زیباسازی ویا مبلمان شهری شان از ما بهتر بوده؟ و دلیل رشد منفی جمعیت بومی در میانه چیست ؟ و چرا دافعه میانه برای متخصصین و تحصیلکردگان و سرمایه گذاران بیش از جاذبه آن است؟
چرا دانشجویانی که برای ادامه تحصیل میانه را ترک میکنند دیگر تمایلی به بازگشت و خدمت به شهرشان بعد از کسب مدارج علمی ندارند ؟
به باور تاریخ قدمت شهرمان مثال زدنی است وبه قول دوستان سایت:[میانه شهری به قدمت تاریخ! ولی عقب مانده از تاریخ!؟ - عبدالعظیم عظیمی -
http://www.voiceof/azimi/2 ]
چرا میانجی های مقیم در سایر شهرها پزشکانی متبحر ، صاحبان صنایع موفق ، مدیران بلند پایه و یا کارشناسان موفق در دیگر نقاط کشور هستند ؟!!!!
چرا پزشکان خوب شهرمان که همه ما آنها را میشناسیم انگیزه ای برای طبابت حتی یک روز در هفته در این شهر را ندارند ؟ و بیماران ما برای مداوای بیماریهای نه چندان پیچیده نظیر سنگ شکنی – ارتوپدی های معمولی – جا گذاری پلاتین و شکستگی استخوان – جراحی های ساده و روتین که همه بهتر میدانند) ویا برای گرفتن عکس MRI باید با تحمل هزینه های گزاف به تبریز و زنجان و تهران بروند و گرنه باید خدمات درجه 3 و حتی پایین را پذیرا یاشند .
البته مسائل پیچیده تری نظیر آموزش عالی و ... بماند برای فرصتهای دیگر تا در این مقوله به زخم کهنه شهرمان بپردازیم .
چرا علیرغم احداث سیستم فاضلاب هنوز جوی های شهرمان شاهد دفع غیر بهداشتی فاضلاب شهری است . چرا بخشی از فاضلاب شهری وارد رودخانه شهر چای میشود ؟ چرا پروژه تولید کمپوست زباله سالها بر روی میز باقی مانده و چرا هر روز شاهد دفع غیر بهداشتی و سوزاندن زباله ها در مسیر جاده مراغه و ورود آلودگی و دود حاصل از طریق جریان طبیعی باد به داخل شهر هستیم ؟[به عکسهای گالری تصاویر من رجوع فرمایید].
بیست و پنج سال پیش طرح توسعه اطرافامامزاده سید اسماعیل ابن محمد ابن موسی ابن جعفر صادق(ع) کلید خورده و همچنان درآمد وجوهات نذری آن امام زاده عزیز با اهدف تامین هزینه های اوقاف استان از میانه خارج میشود.
شما چه میگویید ؟ کاندیداهای شهرمان امروز در آستانه انتخابات شوراهای اسلامی سرتاپا گوش هستند تا این بار که با دفعات قبل فرق میکند درصورت انتخاب به وعده های خود عمل کنند .
و اما هر دو ی نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی به مردم ما قول داده بودند دیگر حتی یک مدیر غیر بومی جدید نخواهیم داشت . اما جالب بود اولین مدیر منتصب از شهری دیگر برای ما که قحط الرجال داریم منصوب شد.
آیا علت این مشکلات شهری ما در مدیران غیر بومی نهفته یا تعداد نماینده ما ؟ البته و صد البته نمایندگان ما همیشه کوشیده اند تا گوی سبقت را از دیگری بگیرند اما نه در کار بلکه در کسب شهرت و آوازه و یاد ونام نیک برای مقام و منزلت خود، انشااله در پیشگاه باریتعالی .!
مگر 2 یا 3 یا نماینده یا بیشتر در شهرهای دیگر نداریم . اما در شهر ما همیشه شروع تبلیغات نمایندگان مجلس با رقابتهای غیر سازنده و تقابل رودررو آغاز و همینطور تا آخر دوره ادامه می یابد.
به نظر میرسد اگر الگوی ائتلاف دو نماینده در شهر مان جا بیافتد و این دو نفر از تخصصها و یا قابلیتهای متفاوت این ائتلاف را تشکیل دهند و برای ادامه کار هم تقسیم وظایف داشته باشند این کاروان را به سر منزل مقصود میرسانند. بنده این پیشنهاد (تقسیم وظایف)را بعد از انتخاب از طریق سایت میانالی به هر دو نماینده محترم و منتخب ارسال کردم تا آقای مهندس حسینی در کارهای عمرانی و زیر ساختها و آقای مددی در کارهای فرهنگی و اجتماعی دست در دست هم بدهند تا میانه را از این جمود عمران و آبادانی بیرون آورند .
(این را داخل پرانتز میگویم شاید بگویید کار نماینده مجلس قانون گذاری است و نماینده را چه به این کارها ! بگذریم کاریست که شده و خوب هم میشود ! و در سراسر کشور میشود. و ....فعلا همین فرصت را هم نباید از دست داد بالاخره این هم روش کار است.)
اما آنچه که در این مقوله مقصود اصلی بحث بود مدیران غیر بومی شهرمان بودند و صد البته قصد نقد هیچیک ازاین عزیزان را نداریم و فقط به موضوع با دید سیستمی نگاه میکنیم.
به تایید نظریه های علوم اجتماعی و مدیریت نحوه مدیریت مدیران بومی و غیر بومی در اداره امور سازمان ، اداره، شرکت ، نهاد ، موسسه و یا هر تشکیلاتی به شدت تحت تاثیر وابستگی اجتماعی و خانوادگی وی با محیط مستقر همان تشکیلات اداری است .
بدون شک توسعه و پیشرفت هر شهر و سرزمینی مرهون شناخت منابع و هویتیابی و احیای ارزشها و قابلیتهای همان سرزمین است و اولین گام این پیشرفت نیز شناخت نیروی کار و ایجاد فرصتهایی برای بکار گیری این نیروهای با تجربه و علاقمند است .
لطفا تا پایان این گفتار با ما بمانید تا خود قضاوت کنید که چگونه اغلب مشکلات شهرمان در لابلای ویژگیهای این معضل بزرگ مانند کابوسی است که از سالها پیش در تاریخ شهرما ن سایه افکنده است . و چرا این باور غلط مخصوص میانه است :[غیر بومی خوب کار میکند] .
و اما مدیرا ن غیر بومی :
الف - انسانهای کثیر السفر:
مدیر غیر بومی به ناچار دائم در حال سفر میان مثلث خانه، کار و مرکز است بدین ترتیب او هیچگاه فرصت کافی برای هیچکدام از امور خویش نخواهد داشت.
ب- عدم اشرافیت و شناخت از حوزه تحت مدیریت:
مدیر غیربومی ضمن عدم شناخت کافی از فرهنگ، آداب و رسوم محل مأموریت، فاقد شناخت کافی از نیازها و اولویتهای حیاتی و غیر حیاتی منطقه مأموریتی است.
ج - عدم اعتماد به زیر دستان :
اصولاً مدیر غیربومی سرمایهها و منابع انسانی فرهیخته را مزاحم، رقیب و آلترناتیو خود میپندارد.
د- گرایش به قدرتهای امنیتی و اطلاعاتی:
او تسلیم منتقدین و مخالفین را بزرگترین موفقیّت اقتدار خود تلقّی میکند .
هـ - ریسکگریزی:
اصولاً مدیریت یعنی قدرت ریسک. مدیر غیربومی به دلیل زودگذر بودن دوران مدیریت و تداوم روند موجود اهل آزمون و خطادر کارهای بزرگ نیست و خویشتن را اسیر تحول یا اصلاح امور نمیکند بلکه امور زود گذر و آمار پر کن را را سرلوحه فعالیتهای خود قرار میدهد.
و - کار در آزمایشگاه کوچک و ارزان :
مدیران غیربومی اگر پزشک حاذقی بودند درد مردم و اقلیم خویش را مداوا میکردند نه با تحمّل غربت درصدد شستن کارنامه ناموفق خود ، و انجام آزمون بر سر مردم بی گناه و به ذعم خودشان موجوداتی ضعیف چون کسی اعتراض نمیکند و یا کسی صدای مردم را نمی شنود.
ض- مرکز محوری:
مدیر غیربومی مقهور اراده بالا دست خویش است و هیچ گونه اختیاری از خویش ندارد. او تمام شوکت و عظمت کاری خود را مدیون مدیریت مافوق میداند بنابراین مشروعیت و مقبولیتش در گروی پذیرش مرکز است، پس بی چون و چرا تابع سیاستهای اجرایی و ابلاغی است. به عبارتی طرح و اندیشه بومیسازی و سازگاری سیاستهای ابلاغی با اقتضائات محیطی را پیش نمیبرد.
ح- ادبیات متکبرانه:
مدیر غیربومی به دلیل فاصله از فرهنگ و آداب و رسوم محل حوزه خدمتی با دیالوگ و ادبیات غیر متعارف و نامناسب و گاه متکبرانه با زیردست خود رفتار میکند. تصور ذهنی او از مردم نیازمند و وابستگی به ایشان است نه خدمتگذاری و نوکری ولی نعمتهای واقعی که مردم هستند. او با خود فکر میکند که این اقلیم قحط الرجال بوده و برای همین وی را فرستادهاند تا آنها را با وظایف خویش آشنا کند و آنها را تعالی و رشد بخشد.
و اما از منافع نیروهای بومی این است که به محیط کارشان آشنایی کامل دارند، دلسوز مردم هستند و از تواناییها، نفوذ کلام و نفوذ قدرتشان در جهت منافع عموم استفاده میکنند. یک نوع غرور ملی و منطقهای نیز باعث میشود زمان بیشتری کار کنند و در نهایت کارآیی و اثربخشی بالاتری داشته باشند. یعنی سعی میکنند اگر یک ریال هزینه میشود در حد آن یک ریال نفعی برای عموم ایجاد شود. و اما دفاع جانانه و حتی استعفا در شرایطی که منافع عموم در خطر است برایش ارزش و منزلت به ارمغان میآورد او در مقابل برنامه و هدف مدیریتی عشق و عرق چندین نسل را با خود دارد .آبرو و حیثیت برایش از هر چیز با ارزشی مهم است چون این آبرو سالها با خود و حتی فرزندانش خواهد بود .ساده تر بگوییم وقتی که شخصی کاری را برای خودش انجام میدهد ، وقتی که میبیند نقش و تأثیر اعمالش نه تنها در بحث اداری بلکه در بحث اجتماعی به خانواده، گذشته و آیندهاش برمیگردد و حتی پس از مرگش نیز باقی میماند بیشک بیشتر کار میکند.
اما متاسفانه تنها مشکل مدیران بومی انتظارات غلط و بیش از اندازه ما میانجی ها [خودم را میگویم] از مدیران و کارشناسانی است که سالها پیش هم بازی و همسایه هم بودند اما امروز پست و مقام گرفته اند ؟!! انتظار داریم تمام اداره و قانون را برایمان بپیچانند و ما را در کنار خودشان نشانده و با ما خوش وبش کنند . !!!!هر کس به طریقی دل ما میشکند...بیگانه اگر میشکند عیبی نیست من در عجبم دوست چرا میشکند؟
و رفتار و تکبر برخی نیز مزید بر علت گشته امیرالمؤمنین(ع) در دو فراز از فرمان تاریخی خود به مالک اشتر میفرماید: «چنانچه بر اثر پست و مقام که به تو داده شده است در تو تکبر بوجود آید و در خود احساس خودبینی نمایی، فوراً بیاد بیاور عظمت ملک خداوندی را که فوق تو است و به قدرت و سلطه خداوند و ضعف خود توجه داشته باش، این توجه و نگرش است که سرکشی و تمرد را از تو میگیرد و تندی تو را فرو مینشاند و آن عقل را که از مغزت بیرون رفته بود به تو باز میگرداند.
همین آدم تا دیروز درس و مشقش فلان بود ! با فلانی دوست بود !!!و...هزار دلیلی که تحمل بیگانه چون شناختی از او نداریم برایمان آسانتر است و اگر سلام و احترا م عادی که وظیفه متقابل هر انسان با مرامی است ادا شود، دیگر او را انسانی بسیار متعالی میشناسیم و برای دیگران تبلیغ میکنیم تا آنها هم باور کنند که [غیر بومی خوب کار میکند]ولذا برایش سر تعظبم فرو میآوریم و به قانون و مقررات تمکین میکنیم و کارمان راه میافتد و به باور خود اطمینان میکنیم
امروز و دیروز هر نمایده محترم مجلس به تنهایی کار خودش را میکند غافل ازاینکه هر اقدامی باید تکمیل کننده برنامه آمایش و کلان شهری باشد برای آیندگان و فرزندان این شهر باشد . این از خودی ها و غیر خودیها هم (مدیران غیر بومی ) سریع ترین و آسانترین را ه را برای امور سطحی و روزمره برمی گزینند. طوریکه در انظار عمومی جلوه و چشمها را خیره نماید. متعاقب آن با هرگونه چشمانداز و افق بلند مدت که به نام دیگری تمام شود و زحمت او را مضاعف نماید سازگاری ندارند . برای همین است کار اساسی و بنیادی در تفکر مدیران غیر بومی نمی گنجد.
کارنامه فرزندان شهرمان و در صد قبولی دانشگاهیان و فارغ التحصیلان و توان متخصصین میانجی در جای جای کشورمان بر همگان روشن و مبرهن است . و میانه همواره به نخبگان و فرهیختگان خود بالیده و می بالد، آیا میانه واقعاً متخصصین و شخصیت های اصلح جهت اداره امور و مدیریت های شهرمان را ندارد؟ پس این کارشناسان شهرمان که سالها تجربه کار و شناخت از محیط پیرامون خود دارند چرا برای پستهای مدیریتی شهر مان نامحرمند؟
آیا هنوز هم باور داریم که غیر بومی خوب کار میکند و این را به فرزندان خود هم منتقل میکنیم تا فکری برای فردای خود یعنی دنبال به درس و تحصیل و کار در یکی از شهرهای دیگر ترجیحا تهران باشند؟ و این داستان هم چنان ادامه خواهد داشت ؟
والسلام