جوابیه اسماعیل مهریان به نقد غيركارشناسانه فيلم آتا نازي!!؟؟
بنام يگانه هنرمند هستي
تاریخ :23/10/91
قابل توجه خوانندگان نشريه قافلان و سايت قافلان نيوز
باسلام واحترام :
بدينوسيله اينجانب اسماعيل مهريان كارگردان و تهيه كننده فيلم آتانازي برخود وظيفه دانستم تا در دفاع از فيلم آتا نازي و عوامل زحمت كش و بدون حامي و دلسوز آن جوابيه اي را در برابر نقدهاي غيركارشناسانه اخير به شرح زير ارائه نمايم:
عده ايي منتقد را واسطه ي مابين اثر هنري و مخاطب قرار مي دهند كه كارش انتقال معاني وكشف رمز و رموز نهفته در اثر هنري است بدينسان منتقد نه يك داور و قاضي بلكه يك مفسر معرفي مي شود هر تماشاگر همواره مي تواند نظر خويش را پيرامون يك اثر هنري ارائه دهد چه اين نظر در قالب يك جمله يا يك كلمه مثبت و منفي خلاصه شود و چه توضيحي و تبیین بيشتري را شامل شود اما نقد نمي تواند هر نظري را در برگيرد چرا كه نقد بلدي خاص مي طلبد همانگونه كه هر كس نمي تواند بازيگر يا نويسنده شود و بايد هم صاحب ذوق باشد هم شرايط و هم اكتسابات كافي داشته باشد منتقد هم نيازمند ذوق و اكتسابات كافي و وافي است بلدي منتقد به دانش و توانايي او بر ميگردد و وجه بارز اين دانش معطوف به دانش هنري است گفتن اينكه فلان اثر خوب يا بداست صرفاً يك نظر است و از عهده هر تماشاگري برمي آيد اما منتقد بيان چگونگي و گسترش آن خوبي و بد است همينجا است كه بلدي ذكر شده مطرح مي شود نقد يك سويه راه به جايي نمي برد اگر نقد يكسره تخطئه كند جز از بين بردن حسن اعتماد چيزي عايد نخواهد شد. كار نقاد با افراط و تفريط در اعلام نظر و راي منافات دارد و نمي شود با اغماض و دوستي و يا دشمني نقدي سالم را شكل داد اولين نقطه منتقد بودن حس ضد استحاله اي داشتن است يعني منتقد مدام تغيير وضعيت ندهد و نظر حقيقي و راستين و منطقي خويش را بدون شائبه و غش ارائه دهد يك منتقد بايد در حوزه ها و جنبه هاي مختلف اثر هنري آگاهي و آشنايي داشته باشد حال جاي اين سوال است منتقد محترم نشريه قافلان براساس چه دانش و تجربه و ويژگيهاي موجود در حوزه هاي نقد و نقادي دست به قلم شده اند و ارائه نظر مي دهند در حوزه فيلمنامه به چه اندازه از ساختار دراماتيك اثر آگاهي دارند اينكه بدون توجه به اسم نويسنده آتانازي كه آقاي ماني حبيب پور است نام آقاي پرويز خدادادي را مطرح مي نمايند نشان از ناشي گري و عدم دقت در حوزه نقد مي باشد اينكه مي نويسند قهرمان داستان معلوم نيست چه كسي است نشان دومي و گواه ديگري از نابلدي و غيرتخصصي بودنشان در تجزيه و تحليل اثر مي باشد. قهرمان داستان سليمان مي باشد بنابر ويژگيها و كاركردهايي كه يك قهرمان بايد داشته باشد(1-حضورمستمر 2-برهم زننده 3-تصميم گيرنده) آيا شايسته نبود بجاي قلم فرسايي قدري در حوزه فيلمنامه نويسي مطالعه مي فرمودند؟ اينكه بيان مي كنند ديالوگها نياز به ويراستاري و بازنگري توسط اهل فن را دارند آيا ديالوگهاي فيلم در عين سادگي ماهيت و پيش برندگي و كاركرد خود را ندارند؟ اگر این چنین بود بيننده اثر را دنبال نمي كرد اينكه مهريان را با كيارستمي، كاهاني، مجيدي و پناهي مقايسه مي كنند مي توان گفت كه مقايسه زماني درست و منصفانه است كه وجه تشابه داشته باشند آيا مي توان سینمای هاليوود را با سينماي ايران مقايسه كرد؟ امثال كيارستمي و مجيدي ها با بيشترين امكانات سينمايي و حمايتهاي همه جانبه و با هزينه هاي گزاف و با عوامل و با بازيگران حرفه اي وارد كار مي شوند آيا ايشان به عنوان يك منتقد چقدر از امكانات ، مشكلات و توانائيهاي شهرميانه مطلع هستند؟ اگرمطلع بوده اند بدين گونه مقايسه نمي كردند. آقاي عباسي اقدم از دستمزدهاي گزاف و هنگفت بازيگران حرفه اي آگاهي دارند؟ با كدام حمايتها، پولها و سرمايه گذاراني كه در شهر ميانه نداريم سراغ بازيگر حرفه اي مي رفتيم؟ آيا ايشان خبر دارند كه حداقل دستمزد براي يك بازيگر حرفه اي فيلمهاي تهران بالاي 50 ميليون تومان است. اينكه مي فرمايند بازيگران آتانازي همه تاتري هستند و سينما مقوله ايست جدا آيا نمي دانند كه بازيگران و كارگردانان موفق و ماندگار سينما همگي از تاتر به عرصه سينما وارد شده اند امثال اساتيدي چون عزت اله انتظامي ، جمشيد مشايخي و علي نصيريان و.... كارگرداناني چون داوود ميرباقري و بهرام بيضائي و... يا مي نويسند كه بنده درحال سياه مشق و تمرين كردن هستم و درجا مي زنم آيا فيلمهاي كوتاه پرواز، كابوس و ميانه دروازه آذربايجان كه همگي از آثار بنده حقير مي باشند و با آن آثار از جشنواره هاي معتبر مقامها و جوايزي را براي شهرميانه به ارمغان آورده ام را ديده اند كه چنان در مورد كارنامه فيلم سازي بنده قضاوت مي كنند؟ مي نويسند كه بنده چه اصراري به ساخت فيلم بلند دارم وقتيكه ساخته ما فراتر از ميانه نخواهد بود، بهتراست بدانند كه بنده به هيچ وجه يك شبه از تاتر به كارگرداني فيلم و سينما نيامده ام بلكه پله پله تمام مراحل را با زحمات زيادي گذرانده و آموخته ام با دستيار كارگرداني در فيلمهاي سينمايي همچون مجروح جنگي، شغال، تندباد مايا، منفي 18 و سريالهاي سونسوز سحر و آخيرسودا و... به اين جايگاه دست يافته ام. درمورد تدوين به چه اندازه به علم تدوين آشنايي دارند اينكه مي نويسند چرا از فيدهاي رنگي استفاده نشده است مي توان گفت كه استفاده از فيد و ساير جلوه هاي بصري مانده به سليقه و نظر كارگردان است. درمورد استفاده از حركات دوربين ،زوم و تراولينگ باز برميگردد به نظر كارگردان و اين امرسليقه اي است و براي هيچ كارگرداني ايراد ندارد. فيلم آتانازي همانند ساير ساخته هايم به نوعي يك اثر هنري مطرح بوده و مردم بنا به شناخت و علاقه اي كه به سازندگان آن دارند آن را تهيه مي نمايند اگر مطلبي هم نوشته شود بيشتر جنبه تبليغي دارد و ايراد نيست الحمدلله بااستقبالي كه مردم از فروش فيلم هنرمندان خويش كرده اند جواب برخي نقدها و نظرهاي غير كارشناسانه داده شد بعنوان يك هنرمند افتخار مي كنم كه با همكاران خستگي ناپذير خود در طي ساليان سال در راستاي اهداف و ارزشهاي كشور عزيزم همگام در مناسبتهاي مختلف ملي و ارزشي با اجراي برنامه هاي متنوع موجبات انتقال ارزشها و مهمتر از همه ايجاد روحيه نشاط براي همشهريان عزيزمان را فراهم آورديم .اين خود بزرگترين وظيفه اي است كه برخود فرض مي دانيم و بيان عنوانهايي همانند تاتر تفريحي ،سفارشي وغيره خوشايند اين حركت بزرگ نمي باشد حال جاي اين سوال است آقاي عباسي اقدم چه قدمها و كارهايي را در اين راستا برداشته اند؟ نقطه ديگر، هيچ اثر هنري مطلق و بدون عيب و نقص و ضعف نمي باشد آتانازي نيز از اين قاعده مستثني نبوده و نيست حال كه بعنوان يك منتقد قلم فرسايي مي كنند و در مورد فيلم و عوامل سازنده آن اظهار نظر مي كنند بدنبال چه هدفي هستند ؟ كمك يا تخطئه اثر؟ چه كسي يا و كساني به ايشان اين مسئوليت را داده اند كه بيايند بي هيچ شناختي از عناصر نقد و نقادي دست به نقد بزنند؟ آيا شايسته نبود كه نشريه قافلان به دور از نگاه عاميانه و غير حرفه اي با جذب و حمايت فعالين و افراد متخصص درحوزه فيلم وسينما و در حوزه هنر موجبات رشد و تعالي را فراهم مي آوردند؟ فرهنگ همه فن حريفي نه در شان آقاي عباسي اقدم و نه در شان نشريه قافلان مي باشد. سخن آخر اينكه ما از هيچ نقد و نظري نمي رنجيم آنچه آزار مي دهد نقد و نظر غير اصولي و غير تخصصي است اينكه بيايند قباي نقادي را به تن عده اي بپوشانند خود بزرگترين درد است.
والسلام