ریا کاری و عوام فریبی در عرصه های سیاسی - یادداشتی از حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری
ریا کاری و عوام فریبی در عرصه های سیاسی
عبدالرحیم اباذری
علمای اخلاق در تعریف ریا فرمودند که انسان به خاطر نفوذ در قلوب مردم و شهرت یافتن در میان آنان، تظاهر به اعمال حسنه و خصال پسندیده و عقاید حقه کند. اگر این خود نمایی از اول با عمل همراه بوده باشد به آن ریاء آشکار گویند و اگر در میان عمل عارض و ضمیمه شده باشد، یکی از اقسام ریای خفی شمرده می شود .
آنچه روشن و مسلم است ، ریا در قرآن و کلام معصومین (علیهم السلام ) بمثابه شرک معرفی شده است و ریا کنندگان بشدت مورد توبیخ و سرزنش قرار گرفته و وعده جهنم به آنها داده شده است. علمای اخلاق نیز در پی تفسیر آیات ریا و تبیین کلام معصومین ، ریا را به اعتبارات گوناگون از نظر عبادی، غیر عبادی، از حیث خفی و جلی و از جهت ریا کنندگان و احکام آن به انواع و اقسام مختلف تقسیم کردند. مرحوم میرزا حبیب الله خوئی در جلد سوم« منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه » بیش از ده مورد آن را ذکر می کند. چنانکه امام خمینی در ذیل حدیث دوم از کتاب شریف «چهل حدیث» شرح مبسوطی پیرامون ریا وشکل های گوناگون آن ارائه داده و در توضیح حیله ها وترفندهای شیطان ونفس اماره می نویسد: «مکائد شیطان ونفس به قدری دقیق و باریک است و صراط انسانیت به طوری نازک وتاریک است که تا انسان،موشکافی کامل نکند، نمی فهمدچه کاره است؟ خودش گمان می کند کارهایش برای خداست،ولی برای شیطان است. انسان چون مفطوربه حب نفس است، لهذا پردهی خودخواهی، معایب او را بر خود می پوشاند» که شرح و تفصیل آن در این فرصت نمی گنجد.
در کتب اخلاقی علما و بزرگان بیشتر به جنبه های فردی این رذیله پرداخته شده و پیامدهای فردی و عقاب های اخروی آن مورد بررسی و دقت قرار گرفته است. در این مقاله سعی و هدف آن است که پیامدهای سیاسی واجتماعی ریا کاری و عوام فریبی مورد توجه و تذکر قرار گیرد که قبل از ورود به بحث اصلی لازم است به چند نکته اشاره شود:
- اگر در تعریف ریا دقت شود ، روشن می گردد که در هرکار ریائی یک نوع شیطنت و مردم فریبی نیز نهفته است، زیرا فرد ریا کار با این ترفند می خواهد خود را عابد، زاهد، شخصیت اخلاقی یا مدیر، مدبر، دلسوز و خادم اهل بیت(علیهم السلام) یا نوکر مردم جلوه دهد در حالی که در واقع این گونه نیست و بلکه بدین طریق می خواهد در میان مردم چند روزی برای خود محبوبیت، قدرت و آقائی دست و پا کند و این همان شیطنت و گول زدن دیگران است که از آن به « مردم فریبی» تعبیر آورده می شود .
- گاهی ریا کاری و عوام فریبی با چند گناه دیگر جمع می شود. به عبارت روشنتر آدم ریا کار با یک عمل به چند گناه دیگر نیز مرتکب می گردد، مثلا اگر کسی دست شخصیت بزرگی را به قصد ریا ببوسد یا به پای او بیفتد، این فرد علاوه بر ریا، فریب و شرک، نسبت به آن شخصیت بزرگ، گرفتار چاپلوسی نیز شده است. امام خمینی در ادامه بحث ریا به این مهم نیز پرداخته و اشاره می کند که: «گاهی این عمل ریایی مخلوط به چند معصیت دیگر هم می شود، مثل رسوا کردن و خوار نمودن و اذیت کردن برادر ایمانی. گاهی جسارت کردن و هتک کردن از مومن که هر یک از آن ها از موبقات و برای جهنمی کردن انسان، خود مستقل هستند.» اگر ریا را از این منظر مورد دقت و تامل قرار بدهیم، پیامد های سیاسی و اجتماعی آن بسیار شکننده خواهد بود. گاهی فرد ریاکار با ترفند های گوناگون خود را دلسوز و خادم مردم جلوه داده و رقبا و مخالفانش را فئودال، خرده مالک، ایادی اجنبی و خائن به ملت تبلیغ کرده و این دروغ بزرگ را در میان آنان جا می اندازد. طبیعی است در یک همچون فضایی آدم های کوچک و حقیر مثل قارچ سر بیرون بیاورند و بر جای بزرگان نشینند و شخصیت های کاردان، دلسوز و بزرگوار به انواع و اقسام تهمت ها گرفتار شده و منزوی شوند. چه ظلم، ستم و خیانتی بالاتر از این می تواند باشد که در اثر یک ریا پدید می آید؟
- 3. ریا کاری و مردم فریبی در عرصه های سیاسی و اجتماعی از اهمیت و حساسیت سرنوشت سازی بر خوردار است. بنابر این، حتی احتمال یک در صد هم در آن باید جدی گرفته شود. حمل بر صحت و حسن نیت در این وادی به هیچ وجه عقلایی و قابل توجیه نمی تواند باشد. به فرموده ی امام خمینی «امروز که فساد زیاد است، حمل به صحت صحیح نیست که هر که آمد خیال کنیم راست می گوید.» (صحیفه امام ،ج18،ص255) جالب است که معظم له در این جا از منافقین خلق مثال می آورد که با تمسک ظاهری به قرآن و نهج البلاغه و تظاهر به اخلاق، ساده زیستی و مبارزه با امپریالیسم جهانی و ... در زمان حاکمیت خود استاد ریاکاری و مردم فریبی شده بودند.
- گرچه در اغلب موارد، این توده ی مردمِ عوام هستند که قربانی ترفندهای ریا کاران در عرصه های سیاسی و اجتماعی می شوند، اما باید توجه داشت گاهی بعضی ریا کاران به قدری ماهرانه و با ظرافت عمل می کنند که علاوه بر عوام، بسیاری از خواص را هم سردرگم کرده و فریب شان می دهند که نمونه های عینی آن را در سالهای گذشته کم و بیش مشاهده کردیم.
- یک وقتی ریا کاری و عوام فریبی از فردی گمنام و در جمع محدودی انجام می گیرد که پیامد های ناگوار آن در همان سطح محدود بروز و ظهور می یابد و آسیب هایش نیز مهار شدنی است اما گاهی این رذیله ی اخلاقی در ظاهر از یک آدم برجسته ای رخ می نماید که دارای مسولیت مهم در جامعه است، آن وقت آسیب هایش غیر قابل کنترل و جبران ناپذیر شده و ای بسا پیامدش به تغییر سرنوشت یک ملت، نظام و کشور منتهی گردد.
در این مورد نمونه های تاریخی بسیاری را می توان مطرح کرد اما به جهت اختصار فقط به بک نمونه ی بارز بسنده می شود. هر وقت از رضاخان پهلوی نام برده می شود در مرحله ی نخست، مفاهیمی از قبیل: استبداد، قلدری، ظلم، ستم، کشف حجاب، تعطیل کردن مراسم عزاداری و خلع لباس از روحانیت در اذهان مردم تداعی می گردد. در حالی که او در آغاز کار با یک ژست کاملا دینی، مذهبی و با شعار حمایت از پابرهنگان و دستگیری از ستمدیدگان و مبارزه با اشرافی گری پا به عرصه ی سیاسی کشور گذاشت و با تزویر و ریا و مردم فریبی، همه را به سوی خود جلب کرد.
به یقین در به قدرت رسیدن رضاخان علل و عناصر داخلی و خارجی مختلفی نقش داشتند که در این میان این بُعد از شخصیت او را هرگز نمی توان دست کم گرفت. رضاخان با تیزهوشی و جسارت خاص خود این نقش را به خوبی ایفا کرد و بازیگر موفقی در این عرصه شد، بنابر این ریا کاری و عوام فریبی او را در چند مرحله می توان به شرح زیر ترسیم نمود :
الف- در کودتای1299ش، وقتی متن بیانیه های صادره از سوی رضا خان و همکارش سید ضیاالدین طباطبائی را مرور می کنیم، شعار های ریاکارانه و به ظاهرارزشی زیادی مانند: «مبارزه با اعیان و اشراف»، «محاکمه مفت خواران»، «حمایت از کارگران و دهقانان زحمتکش»، «تشکیل عدالتخانه حقیقی»، «تقسیم خالصه جات و اراضی دولتی ما بین مردم» و... را مشاهده می نماییم. او برای این که نشان دهد در عمل نیز حامی طبقه پایین بوده و از اعیان و اشراف متنفر است، چند نفر از آنان مانند: عین الدوله، سعدالدوله، فرمانفرما، محتشم السطنه و دیگران را دستگیر و زندانی کرد.
ب- در ادامه، او طی بیانیه دیگر دستور داد تمام مشروب فروشی ها، سالن های تئاتر، سینما و کلوب های قمار باید تعطیل گردد و هر فردی شراب خورد ومستی کرد در دادگاه نظامی محاکمه شود.
ج- رضاخان در یک اقدام دیگر جهت تکمیل پروژه ی عوام فریبی خود، دهه محرم 1341ق (پاییز1300ش) در حیاط قزاقخانه چادر زد و مجلس روضه خوانی براه انداخت. روزنامه های همسو نیز این مراسم را در سطح کشور و بخصوص در تهران با آب و تاب منتشر کردند به طوری که دستجات از محله های مختلف پایتخت روانه قزاقخانه شدند، در آنجا سینه زدند و به رضا خان تسیلت گفتند، او نیز به عنوان صاحب عزا ازحاضران احترام و پذیرائی کرد.
مورخان نوشتند: او در مراسم شام غریبان، شمع به دست گرفته، جلوی قزاق ها به مساجد تهران می رفت و نوحه مخصوص این شب را با آنها زمزمه می کرد. عبدالله مستوفی که از نزدیک شاهد این صحنه ها بوده در خاطرات خود می نویسد: «درشصت سال گذشته چنین چیزی اصلا سابقه نداشت که نیروهای دولتی،آن هم قزاق ها مجلس عزا بر پا کنند، فقط ناصرالدین شاه در تکیه خود تعزیه برگزار می کرد، آن هم جنبه ی خانوادگی داشت.» رضا خان در ماه رمضان همین سال در همین قزاق خانه نیز سه شب مراسم احیا برگزار کرد.
برخی دیگر از تاریخ نویسان، رضا خان را تیز هوش ترین و پرکارترین فرد عصر خود معرفی کردند که البته کارهای مثبت هم انجام داد، مثل تامین امنیت در جنوب و شمال کشور که در آن ایام از جمله نیاز های مبرم و فوری مردم ایران بود که او طی سفرهای استانی به این امر مهم عینیت بخشید، اما چون اخلاص نداشت و هدفش چنگ زدن به قدرت بود، بنابر این از کارهای مثبتش هم بوی ریا، تزویر ومردم فریبی به مشام می رسید. اما در اثر تبلیغات وسیع روزنامه های همسو، مردم وحتی بعضی خواص تحت تاثیر قرار گرفتند و نتوانسنتد به ماهیت واقعی او پی ببرند، بلکه او را منجی مُلک وملت یافتند و به سلطنتش تن دادند. اگر روزنامه ها و مجلات آن روز مورد تورق قرار گیرد به راحتی می توان مشاهده کرد که چقدر القابی مانند: «ناجی امت»، «برآمده از توده مردم»، «موهبت الهی»، «هدیه آسمانی» و ... از سوی افراد و محافل گوناگون در مورد رضا خان بکار گرفته شده است که انسان بی اختیار انگشت به دهان می شود.
در این میان بعضی شخصیت های بر جسته مانند آیت الله مدرس که از ماهیت او و همدستانش آگاهی کامل داشتند، تنها کسانی بودند که در مورد ریا کاری های او ایستادند، اما هر چه فریاد کشیدند واز آبروی خود مایه گذاشتند، کسی گوش شنوایی نداشت. او به قدری خود را حامی و دلسوز ملت و رقبا و مخالفینش از جمله مدرس را خائن و ایادی بیگانه جا زد که همه به این تبلیغات دروغ، ایمان آوردند. به همین سبب رضا خان وقتی مدرس را گرفت و به خواف تبعید و بعد از مدتی آن فقیه مظلوم را به شهادت رسانید، آب از آب تکان نخورد. بدین ترتیب یک خاندان سلطنتی دیگر بر اساس تزویر و ریا و فریب کاری و ظلم در ایران شکل گرفت و رضا خان و پسرش حدود شصت سال سرنوشت این کشور و مردم را رقم زدند.
در نظام جمهوری اسلامی نیز نمونه هایی مانند ابوالحسن بنی صدر و مسعود رجوی را می توان مثال آورد که هیچ کدام صلاحیت و صداقت لازم را برای مسئولیت های اجرایی و سیاسی نداشتند، اما با ریا، نفاق، فریب و غفلت مردم و برخی خواص وارد صحنه شدند و برای انقلاب، نظام و مردم دردسر تراشیدند. این دو با روش های ریایی، خودشان را خادم و رقبای سیاسی شان را خائن مردم جا انداختند، عوامِ مردم و خواص عوام تر از عوام مردم هم این دروغ و افترا ها را باور کردند. به طوری که در آن مقطع تاریخی یازده ملیون رای خیلی راحت و دودستی تقدیم این دو نفرشد و شخصیت های بزرگی مثل شهید بهشتی، شهید با هنر، مقام معظم رهبری، آیت الله موسوی اردبیلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی در تنگنای تاریک مظلومیت قرار گرفتند و تا مدتی منزوی شدند. اما برغم همه ی این مصائب، این شخصیت های بزرگ در برابر انحراف و عوام فریبی های این دو ایستادند، نامه مشترکی به محضر امام خمینی نوشتند و موارد انحرافی و قانون گریزی بنی صدر را مطرح ساختند. علاوه آقای هاشمی به این اقدام مشترک بسنده نکرد و مدرس گونه وارد میدان شد و نامه «بدون سلام» به امام نوشت و خطر تکرار تاریخ مشروطیت و حذف روحانیت بنیانگذار را مجددا به معظم له هشدار داد. جالب است در آن وقت نیز افراد کوته نگر و ظاهربین که فقط نوک دماغشان را می دیدند و از بنی صدر حمایت می نمودند، نامه بدون سلام ایشان به امام را حمل بر بی احترامی کردند.
باید به گذشته ها برگشت. تاریخ را خوب مطالعه کرد و از آن برای آینده درس عبرت و الگو گرفت.
گویند یک شب دزدی به خانه ی کسی وارد شد، همه ی اشیاء قیمتی را داخل خورجین ریخت، با یک «یا علی» می خواست خورجین را کولش کند و از منزل خارج شود ناگهان صاحب منزل از راه رسید. وقتی صحنه را دید خطاب به دزد گفت: ای خوش انصاف! من سال ها زحمت کشیدم، یک عمر «یا حسین» گفتم، شب و روز خون دل خوردم و این اموال را به دست آوردم، حالا تو می خواهی با یک«یا علی» گفتن همه را از من بستانی؟!
این داستان اگر چه در اصل هم واقعیت نداشته و ساختگی باشد اما می تواند از جهتی هشدار دهنده باشد که مبادا کسانی که سابقه خوش و روشنی در انقلاب ندارند با یک یا علی و یا حسین گفتن، یا با یک حضور در هیئات عزاداری و با یک چفیه به گردن انداختن و از امام زمان (عج) دم زدن و چند دعا و عبارت عربی حفظ و تکرار کردن، مردم را فریب داده و سرنوشت کشور، انقلاب و نظام را به دست گیرند و باز هم برای نظام و مردم درد سر درست بکنند.
همه ی این امور برای ما یک دنیا قداست دارند و ارزش محسوب می شوند، اما باید پذیرفت افراد اندک و حقیری نیز هستند که از این قداست ها سوء استفاده می کنند. چنانکه اخیرا در محفلی خطاب به دانش آموزان به شوخی یا به جد توصیه شد که «بروید راهیان نور، چهار – پنچ تا عکس با چفیه بگیرید، در آینده به دردتان می خورد.» همان طوری که در طول تاریخ از نام و یاد حضرت حجت(عج) بهره برداری ها شده و می شود.
البته سوء استفاده از امور مهم و مقدس همیشه بوده و خواهد بود، مهم این است که موارد خلوصی را از ریایی تشخیص بدهیم و بازی نخوریم. شناخت این امور چندان هم دشوار نیست و هیچ نیازی هم به «علم غیب» ندارد، فقط اندکی دقت، بصیرت واقعی و رها شدن از قید و بند جناح ها و گروه های سیاسی می طلبد.
این موضوع اختصاص به ایام انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و غیر آن ندارد باید در همه حال هوشیار و بیدار بود. باید حب و بغض های شخصی و مصلحت اندیشی های سیاسی و جناحی را کنار گذاشت و به اصل نظام، انقلاب و مردم اندیشید. باید هشدارهای امام را در مورد «نا اهلان و نامحرمان انقلاب» جدی گرفت که فرمود: «من مجددا به همه مسئولین عرض می کنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان راه خدا جدا سازند ونگذارند این«مدعیان بی هنر امروز» و«قاعدین کوته نظر دیروز» به صحنه ها بر گردند. ( صحیفه امام ،ج21،ص93). من در میان شما باشم یا نباشم به همه وصیت و سفارش می کنم که نگذارند انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ وخم های زندگی روزه مره ی خود به فراموشی سپرده شوند.(همان،ص280) از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی نما ها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند، عبرت بگیرند که مبادا گذشته ی تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی های بی مورد وساده اندیشی ها، سبب مراجعت آنان به پست های کلیدی وسرنوشت ساز نظام شود.» . (همان،ص285)
به امید آن روز ، والسلام.