- ارسال کننده: حامد پاکدل تاریخ: ۹۱/۰۹/۰۷

سوم امام و مراسم عزاداری در امام زاده و تنهایی حسین در این شلوغی و ازدحام

امروز سوم امام بود  و باز مردم تو صحن مطهر امام زاده اسماعیل جمع شده بودند تا عزاداری کنند.

 نمی دونم بنویسم یا نه

 اخه من خودم اینقدر گناهکارم که در حد قضاوت در باره عزادارای اون حضرت نیستم.

 ولی باور کنید امروز که اومدم امام زاده باز هم صحنه ای رو دیدم که بغز گلوم رو فشرد.

 این بار قضیه یکم متفاوت تر بود با قضیه ی چند روز پیش تو روز عاشورا تو مزار شهدا .

 اونجا فقط یه گلایه بود  به خودم وهمه و بی نظمی عزاداری و ...

بازم  تقریبا نزدیک اذان مغرب اومدم تا بتونم نماز رو تو امام زاده بخونم  مردم مشغول عزاداری بودند و...

موقع اذان شد  و مردم داخل حیاط امام زاده بودند خیلی شلوغ بود

  احساس میکردی این امام چقدر یار داره و ...

اذان گفت و صدای هل من ناصر ینصرنی از ته گودال قتل گاه بگوش اومد. مردم داشتن از امام زاده خارج میشدن   ...

کسی صدای امام رو جواب نداد.( امام با هل من ناصر نخواست خودش رو نجات بده بلکه میخواست

نجات بده  ما رو)   و الان بودن در راه اون حضرت است جواب هل من ناصر او

به خدا   اگی گوشهامون از گناه  سنگین نبود میشنیدیم

 وچه بی تفاوت  تنها میگذارند امام را ..

انگار اگر صد با ر هم کر بلا و عاشورا باشد امام تنها خواهند ماند  و جز اهل یقین که عده کمی هستند صدای او را نخواهند شنید

 و اذان شد و همه رفتند   . وبعضی ماندند نه از برای یاری امام بلکه از برای خود  و در کوس و طبل زدند و نشان دادند بی اهمیتند . بی اهمیت به هدف امام . بی اهمیت به راه امام .. و غوطه ور در دنیای خود نمایی خود

 و امام باز تنهاست ..

 ولی نه ! بودند اندک یارانی که شنیدند و  اجابت کردند و دیدند امام را با چشم دل و ماندند برای او... 

 

1
2
3
1 2 3