مقاله ی آقای پدرام نائبی با عنوان (( دستانی که گریبان گیر فرهنگ ماست)) در پایگاه خبری و تحلیلی الف انتشار یافت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
((يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ))
سوره ی مبارکه ی حجرات – آیه ی ۱۳
ادبیات عامیانه ی هر قومی که مردم آن، به طور روزمره با اصطلاحات و عبارات نغز و دلنشینش جانشان را نوری تازه بخشیده و با ریاحین کلمات فرح بخشش دهانشان را عطر آگین می کنند ، همچون گنجینه ای نفیس ، سینه به سینه و دست به دست، از نسل های ماضی به زمان معاصر رسیده است.
ادبیاتی که زبان گویا برای توصیف پستی و بلندی های تاریخ ونماینده ی تمام و کمال آمال و آرزوهای یک ملت است که متضمن افسانه ها و حماسه ها همراه با شعر ومتن هایی زینت بخشیده به غنا با درون مایه ی پند و اندرز می باشد.
با عنایت بر توضیحات فوق در می یابیم که وظیفه ی خطیر صیانت از این گنجینه ی نفیس انسانی و دُر گرانبهای وجودی بر دوش مردمان همان قوم است که متعلمین دیروز بوده اند و معلمین امروز.
وظیفه ای که عنایت بدان همراه با خرد جمعی در طول مدت های طولانی ، تاثیر شگرفی بر حفظ زبان قومی و حیات پویای فرهنگ فولکلوریک منطقه ای خواهد داشت .
در این میان گاه رفتارهای سهوی افراد یک قوم نفس زبان و ادبیات آن را به شماره می اندازد و این کج کُنشی ها تا جایی پیش می رود که این افراد اصطلاحات با حلاوت زبان مادری را بدقواره و ناسازگار دانسته و به کار بردن آنها را نشانگر بی فرهنگی خود می دانند !! و براساس این نگرش ناصواب ، زبانی غیر از زبان مادری به فرزندان و نوادگانشان می آموزند و تن نحیف زبان مادری خود را به دست گذشته می سپارند و تِمثالش را در نگارخانه ی یادگاری هایشان با بد سلیقگی بر دیوار می کوبند تا هر از چند گاهی به یاد آنها روزگار بگذرانند. یا اینکه با استفاده ی خارج از حدود عادت از عبارات زبان های دیگر در زبان مادری ضربه ای مهلک بر تن این نازنین امانت اجدادی خود می زنند.
این نوع رویکرد غیر منطقی در قبال زبان مادری موجب دوری و غربت روزافزون نسل جدید از ادبیات خود شده و در نتیجه تماثیل و اندرز هایی نغز و دلکش این زبان که در دل خود فرهنگ ، تاریخ و مردم شناسی منطقه ای را ذخیره کرده است ، به باد فراموشی سپرده می شود .
با ترسیم چنین فضای فرهنگ گریز ، بی تردید به این نکته پی خواهیم برد که نبود برنامه های فرهنگی و در نتیجه عدم تخصیص بودجه لازم جهت معرفی فرهنگ بومی و محروم ماندن و مظلومیت این فرهنگ و آسیب دیدن روز افزون آن در سطح وسیع تاثیر فراوان و قابل توجهی در این امر دارد.
اما آنچه که امروزه علت العلل این رفتار ناپسند در جامعه ی مدنی می باشد داشتن برخی نگرش های گزینشی و برتریت دادن هایی است که برخلاف باورها و آموزه های دینی ماست.
غافل از این نکته که هیچ قوم و هیچ زبانی بر دیگری برتریت و غلبه ندارد و هر ملتی نگاهبان آداب خود می باشند که نشانگر مدنیت آن ها است و مکالمه ی به زبان های دیگر در هر قومی نه تنها بستر اصلاحات فرهنگی را مهیا نخواهد ساخت که موجبات تنزّل ارزش مدنی و نیز از بین بردن هنجارها ، فرهنگ ها و تاریخ شفاهی آن مجموعه ی وسیع انسانی می گردد.
باری اصلاح این امر عزمی راسخ از سوی مسئولان تاثیر گذار فرهنگی و اجتماعی در سطح ملی می طلبد تا در فضایی سالم و به دور از هرگونه تعصب جاهلانه و نیز تفریط ، در مرور زمان مرهمی بر این زخم رو به رشد جانکاه گذاشته و جانی دیگر بر زبان زیبا و دلنشین ترکی داده شود.
وشهریار ملک سخن ، با آن شعر زیبای خود چه دلنشین می فرماید که زبانی به زیبایی زبان ترکی وجود ندارد و البته با خواندن این ابیات هنرمندانه ی ایشان نیازی به اطاله ی کلام نیست:
تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز
اوزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز
اوز شعرینی فارسا –عربه قاتماسا شاعیر
شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز
فارسی شاعری چوخ سوزلرین بیزدن آپارمیش
((صابیر )) کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز
تورکون مثلی،فولکلوری دونیادا تک دیر
خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر، میتیل اولماز