جوابیه آقای مختاری و موسوی در مورد نکاتی که نسبت به نامه شماره «2» مطرح کرده اند
جوابیه آقای مختاری و موسوی در مورد نکاتی که نسبت به نامه شماره «2» مطرح کرده اند
یاور احمدپور ترکمانی
جناب آقای مختاری دیدگاه هایی را در مورد نامه شماره «2» بنده به آقای دکتر مددی، نماینده محترم شهرستان، اذعان داشته اند که بنا به اهمیت بحث، ارزش پرداختن دارد.
به نظر می رسد که نامه بنده اگر خوب خوانده شود نیاز چندانی به شرح و توضیح نداشته باشد، و اگر هم در زمینه الزامات همبستگی بین نمایندگان محترم نیاز به توضیح باشد قبلاً در راهکاری که یکی از دوستان شما خواسته بود این راهکار را ارائه کرده ام. بهتر بود عوض پیش داوری، این راهکار همبستگی و وفاق بین نمایندگان را ابطال یا تأیید می کردید. ولی یادآوری این نکته مهم است که عدم رعایت پاره ای از از اصول رفتاری می تواند ما را در باتلاق «عدم وفاق اجتماعی»، آن هم با سرعت شگرفی روانه کند. بدون رعایت این موازین اخلاقی، بدون تردید نخواهیم توانست قدم های چندانی به جلو برداریم و این همان چیزی است که بنده «درجا زدن، در به دست آوردن آن چه انتظارش را داشتیم» می نامم. صرفاً برای نشان دادن مشکل در موضع اصلی خود و بازکردن راهی برای جدی گرفتن مسئله مواردی را ذکر می کنم.
1.در مورد پیشنهاد بنده مبنی بر دادن اولویت و اهمیت همسنگ بین بخش های تابعه و شهر میانه، که در قالب مفهوم «فاصله» مطرح کرده بودم که مفهومی ترتیبی بود، نکاتی را مطرح نموده اید که کاملاً بی اساس می دانم.
فیلسوفان علم برای مفاهیم اهمیتی خارق العاده قائل هستند و بر این اعتقاد پافشاری می کنند که سطح درکی که از هر مفهوم به وجود می آید با سطح توانایی هایی که مردم یک جامعه در زمینه نوع برخورد و میزان تحقق بخشیدن آن مفهوم نشان می دهند، رابطه معنی دار و مستحکم دارد. بنابراین دامن زدن به مباحثی که تا سرحد ممکن اطراف و جوانب مسائل مربوط به مفهوم «فاصله» را روشن می سازد به اعتباری می تواند به مثابه کوششی برای ارتقاء توانمندی ما در این زمینه محسوب شود. سرچشمه بسیاری از سوء تفاهم ها به این مسئله باز می گردد که «فاصله» به عنوان یک مشترک لفظی در علوم مختلف است ولی مفاهیم جداگانه ای دارد که باید به آن بصیرت داشته باشیم.
زمانی که در برداشتی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از مفهوم «فاصله»، گفته شود که فردِ نوعی بین فلان شهر با دیگری فاصله قایل است، در تحلیل موضوع هیچ فرقی نخواهد داشت که فاصله ها با «55» و «100» بیان شوند یا با «55» و «56». چون برداشت ما برداشتی ترتیبی است و اولویت را به عدد «55» داده ایم و 56 و 100 در رتبه های بعدی است. لذا در برداشت و تحلیل ما، دایره، مثلث، مربع، پاره خط، شعاع، قطر و ... محلی از اعراب ندارد که شما نقد خود را بر آن اساس ترتیب داده اید. الفاظی مثل دایره، مرکز دایره، شعاع و ... با مفهوم مورد نظر شما بهتر است در مباحث مربوط به علوم ریاضی و فنی مهندسی به کار برده شود.
بنابراین اگر رسم چنین باشد-که امید است نباشد- که هر کس که صدایش شنیده می شود به آن امتیاز داده شود، بخش ها تابعه در مقایسه با شهر میانه، به واسطه تعداد کم جمعیت، غیر تشکل یافتگی و ... در فرایند توزیع باید جزء فراموش شدگان باشد. فاصله یعنی این. ولی امید است که در سایه آموزه های برادری و برابریِ اسلامی، نه چنین فاصله ای اتفاق افتد و نه اینکه جامعه متحمل هزینه و تبعات یک چنین نگرش سطحی شود. در اسلام آسایش مردمی که در یک جامعه زندگی می کنند به قدری از اهمیت و اولویت برخوردار است که در صدر اسلام حتی کسانی که اسلام نیاورده اند به شرط عدم اقدام علیه اسلام در آسایش کامل زندگی می کنند.
2.آنچه بین افراد همبستگی و وفاق ایجاد می کند و ضامن سعادت جامعه است، آیا عدم طرح مسائل تفرقه انگیز است یا حل مسائل؟ از نظر آقای مختاری عدم طرح مسائل، همبستگی می آورد و پیشنهادشان هم همین است. به نظر بنده حتی در صورت عدم پایبندی به اصول همبسته کننده، اگر افراد روابط خود را همچنان حفظ کنند به خاطر آستانه تحمل بالای برخی از افراد است که بلاخره آن هم حدی دارد.
دانش هایی که در طول زمان یادگرفته می شود و توسط آن چم و خم مسائل گشوده می شود همگی از نوع دانش های کارآمد نیستند. دانش های کارشکنی هم وجود دارد که منجر به تخریب اعتماد و سرمایه اجتماعی می شود. مثل آموختن شیوه های دزدی، اختلاس، رشوه، کلاهبرداری و امثال آن. هر چقدر این دانش های کارشکن بسط داده شود و برای ایجاد منافع ناشی از آن، برگزیده شود، راه حل های رقیب که دانش های کارامد هستند و سرمایه اجتماعی را تقویت می کنند حذف می شوند. برای اینکه چنین رویه های ناکارآمد نهادینه و ماندگار شود ممکن است ائتلافی هم صورت گیرد تا راه حل های رقیب اما کارآمد از نظر اجتماعی حذف شوند.
طیف وسیعی از عوامل دست در دست هم می دهند تا چنین تثبیتی صورت گیرد یکی از آنها یادگیری در طول زمان است که موجب رواج آن می شود. دیگری تشریک مساعی با کسانی است که در ترویج یک مرام فعالیت دارند. نکته ای که باید بر آن تاکید شود این است که ایجاد بی اعتمادی در جامعه با گرایش به دانش های ناکارآمد، اثرات تطبیقی خواهد داشت به این صورت که عدم اعتماد، عدم اعتماد بیشتری به دنبال دارد و به صورت متقابل عمل می کند و نهادمند شود. این باعث می شود که عرف های بد ماندگار شود و سخت در برابر تغییرات ایستادگی کنند و به راحتی تسلیم تغییر و تعدیل نشوند. در چنین حالتی به مسیری که طی می کنیم وابسته می شویم. در این صورت در یک تله تاریخی خود و جامعه خود را گرفتار می سازیم.
نکته دیگر اینکه، تفاوت عملکرد جوامع، برآمده از فرصت ها و انگیزش هایی است که ارزش های جامعه در اختیار افراد می گذارد. کارنامه ای که در مدارس توزیع می شود، کارنامه قبولی کنکور و کارنامه زندگی و حساب و کتابی که در آخرت رسیدگی می شود برای ایجاد انگیزه در راستای عمل صالح و نیکو است. کارنامه ای باید باشد تا انگیزه ای باشد. اگر امتیاز یکی را به دیگری اختصاص دهند، انگیزه ای برای افراد لایق باقی نمی گذارند. از این نظر و برای ایجاد انگیزه در افراد برای انجام اقداماتی که منافع اجتماعی آن به منافع فردی آن بچربد، باید منصفانه سهم همه داده شود. همین مولفه ها هستند که حد و مرز انتخاب های افراد را تعیین می کنند. در زمینه ایجاد انگیزه یکی از ابداعات نهادی مسلمانان صدر اسلام، فرآیند نظارت و بازبینی همکاران بر کارهای علمی یکدیگر بوده است که در کتاب اخلاق پزشکی عشاق بن علی الرهوی آمده است. او در این کتاب نخستین فرایند نظارت و بازبینی همکاران در حرفه پزشکی را توصیف می کند. وی توضیح می دهد هر پزشکی که بیمار را معاینه می کند باید همیشه چندین نسخه از وضعیت بیمار را در هر دفعه بازدید تهیه کند. وقتی که بیمار درمان شد یا فوت گردید یاداشت های پزشک را یک شورای پزشکی محلی با عضویت سایر پزشکان بررسی کرده، سپس حکم می دادند آیا عملکرد وی با معیارهای اجباری پزشکی هم خوانی دارد یا خیر. اگر نتایج بازبینی منفی بود، بیمار زیان دیده می توانست از پزشک مربوطه شکایت کرده و طلب خسارت نماید.
این نوآوری نهادی برای ایجاد انگیزه جهت دقت در عمل پزشکی و... ابداع می شود. اگر اقدامات سطحی و مسئله آفرین برخی از پزشکان را بتوان به راحتی به دیگران انتقال داد، پزشکان به جای کسب علوم پزشکی که کمک کار آنها باشد در تلاش خواهند بود تا مسئولیت ناپذیری و انتقال مسائل به دیگران را به مرجح ترین فرصت اقتصادی و اجتماعی برای خود مبدل سازند.
مصداق دیگر برای بحثِ ایجادِ انگیزه از طریق برگرداندن اثرات و منافع زحمات افراد، حضور «اثرات خارجی» است که برای اقتصادخوانده ها مفهومی روشن و ساده است. در حضور اثرات خارجی، مختراعان باید انتظار داشته باشند که کمتر از بازدهی اجتماعی اختراعشان نفع بردارند در نتیجه کمتر سرمایه گذاری می کنند. و این فلسفه حضور بخش عمومی در جامعه است. حال اگر افراد کمتر از زحماتی که متحمل می شوند عایدشان شود مطمئناً انگیزه کمتری برای فعالیت خواهند داشت. مگر اینکه در سایه تعالیم اسلامی و به خاطر مصالح اجتماعی رویه های ایجاد انگیزه و تسهیم منافع اصلاح شود.
چقدر اندیشه باید عمیق و بیانگر فهم دقیق از مناسبات اجتماعی باشد که بتوان این بیت را گفت:
به جوئی که یکبار بگذشت آب نسازد خردمند از آن جای خواب
به چه بیانی مانند سعدی می توان اینگونه فشرده تاثیر بی اعتمادی در افت کار و تلاش و بهره وری را بازگو کرد. اگر به صورت مدام، تلاش کنیم و عایدمان چیزی نباشد دیگر انگیزه تلاش قبل را نخواهیم داشت و تبعات این بی انگیزگی دامن جامعه را می گیرد.