صداقت و راستی، به مثابه ارزش های اعتماد آفرین، مشارکت برانگیز و همبسته کننده
صداقت و راستی، به مثابه ارزش های اعتماد آفرین، مشارکت برانگیز و همبسته کننده
یاور احمدپور ترکمانی
(در جواب عزیزانی که به دلیل برداشت نادرست از مطلب بنده در مورد آقای حاج دکتر مددی، مطالبی در سایت گذاشته اند)
1. می توانستم عنوان این متن را اینگونه بنویسم، «ناراستی، آتشی بر جان وحدت». ولی ننوشتم چون در اساس وحدت را در مفهومی متفاوت از آنچه از سوی4 نامزد محترمی که در انتخابات مجلس شورای اسلامی مطرح می کرده اند می پذیرم. علاقمندان می توانند در مفهوم مقبول بنده، مطلبی را تحت عنوان «وحدت در چه؟»، که در هفته نامه قافلان بعد از اولین روزهای انتخابات مجلس به چاپ رساندم مطالعه کنند. وحدت در چه؟ وحدت در شناسایی درست مسائل و مشکلات، وحدت در انتخاب نظریه و تئوری متناسب با شرایط ساختاری و نهادی جامعه برای تبیین پدیده ها و مسائل، و وحدت در انتخاب روش و چگونگی حل مسائل و مشکلات. خیلی فاصله است میان این وحدت و برداشتی که در مفهوم «دست در دست هم گذاشتن» است.
2. کوششهای علمی نمی تواند عاری از جهت گیری های ارزشی باشد. نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که توقف در این مرحله و توطئه ای محض تلقی کردن کوششهای فکری دیگران می تواند منشأ تنبلی فکری و نوعی آسوده خاطری مطلق انگارانه گردد. بنابراین با تاکید بر جنبه الهام بخش و تفکر ساز کوششهای فکری دیگران، باید اصل را بر درستی یا نادرستی یک نظر قرار داده، به شرط برخورد آگاهانه با نظرهای دیگران، جهت گیری های ارزشی آنان را فاقد اهمیت اساسی تلقی کرد. بنابراین در تجزیه و تحلیل نهایی آنچه اهمیت دارد، درستی یا نادرستی یک نظر است نه جهت گیری ارزشی؛ و بهتر آن است که محتوا و متن مورد نقد و بررسی عالمانه قرار گیرد نه اینکه با پیشداوری های ناعادلانه و طرف گیرانه، بدون کوچکترین تحلیلی از متن، تنها نویسنده و شخصیت ها مورد سرکوب قرار گیرند. پذیرش بی اندیشه و مطلق مطالب ایراد شده از سوی هر شخص نوعی، همانقدر می تواند آسیب زننده باشد که نفی مطلق آن. برخوردی فعال و انتقادی با فرآورده های فکری دیگران و نوشته های آنها، ضرورتی وصف ناپذیر دارد نه برخورد با اشخاص.
3. و اما آنچه حافظ مشارکت و همبستگی بین نمایندگان است و راهکاری که شما خواسته بودید:
درستكاری، صداقت، وفای به عهد، انصاف و عدالت، ارزش های اعتمادآفرین هستند و حافظ مشارکت و همبستگی. ناراستی آتشی بر جان سرمایه اجتماعی است. جایگاه و اعتبار هر جامعه ای به میزان تولید سرانه كالاهای مادی و معنوی مردم آن است، این ویژگی متاثر از حجم سرمایه و به كارگیری صحیح آن در جامعه معین است. اما سرمایه در هر جامعه ای شكل های مختلفی دارد، سرمایه مالی پول، اعتبار و...، سرمایه فیزیكی زمین، ماشین آلات، ارتباطات و...، سرمایه انسانی آموزش، مهارت و... و بالاخره سرمایه اجتماعی اعتماد، همبستگی، مشاركت و.... البته اطلاق كلمه سرمایه به مورد اخیر مورد اعتراض عده ای است چرا كه آن را از جنس سرمایه های دیگر نمی دانند، اما اگر سرمایه را از نتایجش كه تسهیل در امر تولید است تعریف كنیم، قطعا می توان مورد اخیر را نیز، سرمایه نامید، چرا كه وجود این ویژگی های اجتماعی موجب تسهیل توسعه جامعه می شود. البته یك فرق مهم با سرمایه های دیگر دارد و این كه سرمایه اجتماعی كمتر به چشم می آید یا قابل اندازه گیری دقیق است، برخلاف سرمایه مالی و فیزیكی كه كاملاً قابل شمارش و قیمت گذاری است. فرق های دیگری هم دارند كه در بحث كنونی مجال طرح آنها نیست.
این روزها در اكثر مطالبی كه در مورد مسائل و مشکلات شهرستان نوشته می شود، تاكیدها عموما بر نارسایی های حاكم بر دو نوع اول سرمایه مالی، فیزیكی و تا حدودی بر نوع سوم سرمایه انسانی است، و كمتر توجهی به مشكلات سرمایه اجتماعی می شود. سرمایه ای كه می تواند مورد بی توجهی وسیع قرار گیرد. خطر نابودی بیش از پیش این سرمایه می تواند جامعه را تهدید بكند. نمونه روشن چنین اضمحلالی در سرمایه اجتماعی، به حاشیه رفتن ارزش های سازنده است.
4. چرا باید به انتقاد، مباحثه و تضارب آراء اهمیت داد؟ همه ما مباحثه را در زندگی روزانه خود تجربه کرده ایم و هر کس با رجوع به عقل سلیم و معرفت عامه، می تواند کارآمدی و فواید مباحثه را تصدیق کند. هدف «مباحثه» تلاش برای افزایش فهمِ گفت و گوکنندگان، و تبیین پرسش های تازه است، نه درد دل، نه معامله، نه مجادله و هر چیز دیگر. مباحثه در جست و جوی افزایش دانش، فهم، رأی و نظر شرکت کنندگان در بحث است. مباحثه کوششی جدی و لذت بخش و بی بدیل، به وسیله یک گروه برای تبادل ایده ها و دیدگاه ها و به نقد کشیدن آن ها در یک ارتباط متقابل و دوسویه است. از دیدگاه استفن بروکفیلد، مباحثه پنج هدف را دنبال می کند: اول: رسیدن به فهمی انتقادی و روشن از موضوع مورد بحث. دوم: ارتقای خود آگاهی افراد شرکت کننده در مباحثه و بسط ظرفیت «خود- انتقادی» آن ها. سوم: افزایش حس احترام و ارزش گذاری به هنگام مواجه با آرا و نظرات دیگران. چهارم: ایفای نقش کاتالیست برای کمک به دیگران که به روش آگاهانه تر و روشن تری در جهان رفتار کنند. پنجم: مباحثه روش خوبی برای باهم بودن و با هم زیستن است.
مباحثه مستلزم نقد است. وقتی مباحثه کنندگان موضع انتقادی داشته باشند، خود را متعهد و ملزم به پرسش کردن و زیر ذره بین قرار دادن تمام موضوعات به نحو دقیق می دانند. همچنین انتقاد و بحث کردن مستلزم «نگرش باز» به مسائل و آمادگی برای باز اندیشی درباره آنچه تاکنون مسلم و قطعی و درست می دانسته ایم، است. آمادگی ذهنی مباحثه کنندگان در فضای باز فکری به معنای آمادگی افراد برای متقاعد شدن و تغییر دیدگاه های خود در صورت مواجهه با مباحث متقاعد کننده است. در اهمیت تضارب آراء نیز همین بس که، آنان که آگاه ترند، نگران تر نسبت به آینده می شوند. آنان که نگران از آینده باشند، همیشه دور هم می نشیند و مشورت می کنند و تضارب آراء را گرامی می دارند تا در تخصیص منابع فیزیکی و اجتماعی، عقلانیت و علم و منطق را حاکم کنند.
تضارب آراء و مباحثه، نتیجه خود را در فصل الخطاب قرار دادن علم و فراهم دیدن برنامه و قوانینی نشان می دهد که جز با این سه جنبه نمی توان مسائل را حل و فصل کرد.