کجایی قافلان؟!کجایی روابط عمومی فرمانداری؟!کجایید اهالی میانه؟!
مروری میکنیم تعداد مطالبی که در مورد کمبود پزشک و امکانات و تجهیزات بیمارستان های دوگانه میانه را.
آیا کسی میتواند تعداد دقیق را اعلام کند؟
اما تابحال کسی عکس العمل و جوابیه ای در این مورد دیده است؟این مطلب را با این نیت مینویسم که در این ایام مبارک به گوش مسئولین برسد تا این مشکلات عدیده را حل کنند.
از دوستان نیز استدعا داریم در صورتی که قادر باشند این مطلب را به مسئولین شهرمان برسانند.با این همت من و شماست که شهر,شهر میشود.البته مطمئنیم بسیاری از مسئولین و روابط عمومی شان این مطلب را میخوانند اما امید است که اینبار تاثیرگزار تر باشد!
البته اینبار اوضاع فرق میکند ما از کسانی نیستیم که تا از روءسا و امکانات و عملکرد حوزه بهداشت میانه انتقاد میکند توسط عده ای از کرده ی خود پشیمان شویم.تا جایی که ممکن باشد امور را پیگیری خواهیم کرد تا نیاید روزی که خودمان از این اهمال کاری متضرر شویم.
وقتی آدم میخواند که تعداد پرسنل بیمارستان کم است و یا فلان دستگاهی در بیمارستان های میانه وجود ندارد در این مواقع فقط چیزی که به ذهن ما میرسد اینست که دعا کنم و خدا نظر کند تا مشکلات بیمارستان مرتفع شود.
اما روی دیگر قضیه زمانیست که یکی از بستگان و دوستانمان راهی بیمارستان شود.اینبار مشکلات در چشم آدم نمود دیگری پیدا میکند.تجسم این لحظه شاید برای خواننده زیاد سخت نباشد چون تجربه کرده ایم.
بیشتر ذکر مصایب زمانی درج میشود که ما با مشکل روبرو شویم.سریعا در سایتها اعلام میشود تا به قول دوستمان مسئولین شهر و استانمان از خواب بیدار شود.اما پیگیری کو؟
بنده ماجرایی را مینویسم و پیگیری خواهم کرد.امید است که مسئولین سریعتر اقدام کنند و اگر جوابیه ای باشد حتما اطلاع رسانی کنند.باشد که کمی شرم کنیم و خجالت کشیم زیرا در دو بیمارستان به ظاهر یکی نیز قادر به پاسخگویی به مردم شهرمان نیستیم.
امروز بر اثر سانحه تصادف دو نفر راکب موتور با یک سواری,سواران موتور شدیدا مصدوم میشوند.بعد از حضور ماشین اورژانس مصدومین منتقل میشوند.
سوال:والدین مصدومان چگونه از محل انتقال مصدوم با خبر شوند؟زیرا یکی به بیمارستان جدید و دیگری به بیمارستان قدیمی منتقل میشود که البته بعدها هر دو در بیمارستان قدیم مستقر میشوند.
خلاصه بعد از نیم ساعت محل مصدومین مشخص میشود اما قسمت دردناک زمانیست که وقتی میرسی بیمار خود را در حالتی میبینی که واقعا تاسف آور است.
یکی از مصدومانت را که پای راستش شکسته با همان آتل بندی و سرمی که در هنگام انتقال بسته شده بر روی یک برانکاردی که به زور میتوان برای آن نام انتخاب کرد میبینی.وقتی دنبال پرستار میگردی کسی لذت تماشای کشتی المپیک را به خاطر شما و بیمارت از دست نمیدهد.
بیمار دیگر را که در بیمارستان قبلی یافته ای در حالتی میبینی که از شدت درد به خود میپیچد و دکتر و پرستاران در این تردید دارند که او را هم به بیمارستان جدید منتقل کنند یا نه.
دستگاه عکسبرداری هم که دیگر خاصیت خود را از دست داده و از پنج عکس یک عکس مطلوب برای شما میگیرد.
بالاخره مصدومین به بیمارستان جدید منتقل میشود اما در قسمت پذیرش به دلیل کمبود جا بیمار کم سن و سال به بخش زنان منتقل میشود.
اما همچنان بیماری که پای راستش از قسمت ران شکسته از شدت درد ناله میکند.اما همچنان بعد از گذشت چهار ساعت در سالن منتظر داروییست تا از شدت درد بکاهد.در همین لحظه به پیشنهاد کسی در قسمت مراقبت ویژه جا داده میشود.
اتاق مراقبت ویژه خالیست اما سطل زباله های عفونی و سطل بغل آن تا خرخره پر شده است تا جایی که روی پیش خوان نیز سرم ها و سرنگ های مصرف شده به حال خود رها شده اند.در کنار این نخاله ها سرم ها و وسایل پزشکی که هنوز قابل استفاده هستند قرار داده شده اند.
سوال:آیا در مدتی که ای اتاق خالیست کسی وقت نکرده تا بعد از تماشای مسابقات المپیک دستی به سر و روی این اتاق بکشد.به خدا در ممکن است یکی از خود من و شما نیز بنا بر قضا بستری شویم.
قرار بر این میشود که عمل جراحی بر روی مصدوم کم سن وسال فردا انجام شود.
اما گمانه زنی ها برای مصدوم پا شکسته آغاز میشود.یکی از دکترهای به ظاهر خوب (همه چیز پول نیست پس انسانیت کجاست!)اعلام میکند که اگر به تبریز منتقل کنید هزینه برای پدر کارگرش کم است اما بنده بهتر از دکترهای آنجا هستم زیرا آنها دانشجوی پزشکی هستند!
خلاصه بسوزد پدر بی پولی ! پدر کارگر تصمیم میگیرد که علاوه بر اینکه از انجام عمل در میانه تجربه خوشی ندارد فرزند خود را به تبریز منتقل کند زیرا که فکر میکند چون جراحان آنجا دانشجو هستند در کار خود بیشتر دقت میکنند و هزینه عمل و بیمارستان آنجا نسبت به میانه با صرفه تر است.
اما هنگام اعزام پدر کارگر متوجه میشود که جناب دکتر به ظاهر خوب گواهی اعزام را امضا نمیکند!
دوندگی پدر کارگر بیچاره به قسمت اداری و اتاق مدیر بیمارستان و مدیران پرستاری و... به در قفل شده میخورد.پرس وجو ها برای نحوه اعزام ادامه میابد.اما جواب اینست که باید منتظر بمانی تا مدیر پرستاری بیاید.
اما این یک واقعیت نشدنی است! خدا پدر مجبور میشود پس از اتلاف وقت 5-6 ساعته خود و درد کشیدن فرزند دلبند خود بدون اعتنا به بیمارستان فرزند خود را شبانه عازم تبریز کند.
سوال:چرا ما نباید به جای این همه سالی که به غفلت گذرانده ایم کاری میکردیم تا دیگری نیازی نباشد تا برای یک پلاتین گذاری ساده یک پدر کارگر به همراه چند همراه چند روز کار خود را تعطیل کرده و آواره شهر بزرگی مثل تبریز نشود؟
علاوه بر هزینه ای که صرف سفر به تبریز میشود یک خطر بزرگ وجود دارد که در رفت و آمد به تبریز ,این جاده کوهستانی والدین و همراهان مصدوم نیز دچار سانحه شود؟!آیا این یک درد مضاعف برای بستگان و خانواده مصدوم نیست؟!!
مسئولین و نمایندگان میانه پیگیری های بسیاری در مورد مشکلات بهداشتی میانه انجام داده اند.حتی در سفرهای استانی وزیر بهداشت نیز عازم میانه شد و حرف های بسیار زد. آیا از مسئولین میانه و نماینده گان پیگیر این مسائل شده اند؟
مسئولین اگاه باشید که خواه یا ناخواه روزگار ما را به طرف بیمارستان هدایت خواهد کرد اما برای شهر خود چه کرده ایم؟بعد از ما مردم این شهر در موردمان چه قضاوت هایی خواهند کرد؟