- ارسال کننده: علیرضا نصیرزاده تاریخ: ۹۱/۰۱/۲۲

راز قتل مهتاب ابوالحسن پور

قبل از اينكه بخوام در مورد مرحومه مهتاب  ابوالحسن پور مطالبي بنويسم، بر خود لازم ميدونم بعنوان پيش آگهي، چيزهاي مهمي را براي شما عزيزان بازگو كنم:

مرحومه مهتاب  ابوالحسن پور، متولد 1374/01/10  در شهرستان ميانه مي باشد. پدرش آقاي زيداله ابوالحسن پور، متولد 1336در شهرستان ميانه و كارمند آموزش و پرورش ميانه بوده و بعد از 30 سال خدمت صادقانه شغل معلمي، به درجه بازنشستگي نائل گرديده است. مادرش خانم فريده محمدزاده، متولد 1342 در شهرستان ميانه بوده كه در تيرماه سال 1390 بعد از تحمل سالها بيماري MS، به رحمت خدا رفته. برادرش مسعود  ابوالحسن پور، متولد 1366 در شهرستان ميانه مي باشد كه دوران خدمت مقدس سربازي خود را مي گذراند.

مورخه 1390/06/29 بود كه مرحومه مهتاب  ابوالحسن پور را جهت تشكيل پرونده توانبخشي، به اداره بهزيستي آوردند و بنده ايشان را تحت ارزيابي ذهني و رواني قرار دادم. مرحومه، داراي هوش رديف متوسط با بهرة 50- 45 بود كه از نظر طبقه بندي هاي منابع قديمي روان شناسي، جزو كودكان تربيت پذير به شمار مي رفت. علت معلوليت ذهني مهتاب، زايمان سخت مادر بوده كه منجر به عقب ماندگي ذهني وي گرديده است. مرحومه، داراي چهره و جمجمه طبيعي بود. درك و عملكرد شنوايي و بينايي در حد متوسط داشت. مشكلات حركتي نداشت و فاقد تشنج بود. درك گفتار و زبان متوسطي داشت و كلامش نيز قابل درك بود. ارتباط چشمي و كلامي خوبي داشت و نيز خودياري وي در منزل هم خوب بود. نسبت به رنگها شناخت داشت، تا عدد 16 مي توانست به ترتيب بشمارد، اعضاي خانواده را مي شناخت، قضاوتش هم در حد بسيار ابتدايي بود، پول را مي شناخت ولي ارزش آن را نمي دانست، عمليات رياضي نيز برايش قابل درك نبود. در كل دختري بود كه نگهداري وي آنچنان سخت نبود و حتي در تميز كردن خانه نيز استعداد خوبي داشت. سابقه يكسال تحصيل در مدرسه استثنائي ايثار ميانه را داشت و بعدها نيز به مدت يكسال در مركز آموزش و توانبخشي بقيه الله تحت نظارت اداره بهزيستي ميانه، مشغول به فراگيري مهارتهاي زندگي بود.

آقاي زيداله  ابوالحسن پور، حدود 4 ماه گذشته با زني بنام فاطمه ك داراي مدرك تحصيلي كارشناسي ارشد زبان، كه قبلا نيز يك ازدواج ناموفق داشته، ازدواج مي كند و در زمان بعد از ازدواج با وي، متوجه يك پارگي عميق از ناحيه جناغ سينه تا شكم كه جاي بخيه آن كاملا مشهود بوده مي شود و همچنين چند جاي چاقو و يك پارگي در ناحيه زير حنجره نيز داشته كه درصدد بر مي آيد تا علت اين آسيبها را بداند كه خانم فاطمه ك اظهار مي دارد كه در اثر تصادف با موتور سيكلت ايجاد شده است و آقاي ابوالحسن پور هم به اين گفته وي قانع مي شود.

آقاي ابوالحسن پور اظهار داشت كه در مدت اين چهار ماه، نهايت خدمت را به همسرش نموده و از هيچ خدمتي نيز دريغ ننموده است.

قبل از 13 به در سال 91 در روز حادثه، آقاي ابوالحسن پور اظهار داشت كه هيچ مشكل خاصي اصلا وجود نداشت و ايشان براي گرفتن دوش، به حمام مي روند و بعد از مدتي كه مي خواهند از حمام خارج شوند، متوجه قفل بودن درب حمام مي شوند كه هرچقدر داد مي زنند، كسي درب حمام را باز نمي كند و لذا مجبور مي شود كه از پنجره رو به حياط منزل، از اعضاي خانواده خود كسي را صدا بزند كه متوجه مي شود ماموران نيروي انتظامي از در و ديوار منزلش وارد حياط مي شوند و وقتي درب حمام را باز مي كنند، ماموران نيروي انتظامي با ذهنيت اينكه وي مي خواسته اثرات خون را پاك كند، به دستهاي آقاي ابوالحسن پور دستبند مي زنند ولي بعدا متوجه مي شوند كه ايشان اصلا از ماجرا خبر ندارد.

وقتي آقاي ابوالحسن پور از به قتل رسيدن دخترش توسط همسر دومش خانم فاطمه ك باخبر مي شود، با جنازه مهتاب روبرو مي شود كه سرش را كاملا از بدنش جدا نموده و روي بدنش گذاشته اند همانند سر بريدن هاي عبدالمالك ريگي.

لازم به توضيح است كه مرحومه مهتاب  ابولحسن پور، توسط پدرش نگهداري مي شد و به هيچوجه در مراكز نگهداري شبانه روزي بهزيستي، نگهداري نمي شد. آقاي ابوالحسن پور بعداً متوجه مي شود كه همسرش خانم فاطمه ك، دچار بيماري اعصاب و روان مي باشد كه قبلا نيز از بيماران آقاي دكترحاجي قاسمي متخصص اعصاب و روان بوده كه گويا به ادامه درمان خود نپرداخته است. خانواده قاتل نيز در زمان ازدواج ايشان با آقاي ابوالحسن پور، هيچ حرفي در مورد بيماري وي به ايشان نگفته بودند. ضمناً پارگي در ناحيه سينه و شكم و دست قاتل كه قبلا توضيح داده شد كه در اثر تصادف با موتورسيكلت ايجاد شده است، مشخص گرديد كه ايشان دروغ گفته اند و پارگي ها نيز ناشي از خودكشي بوده است و قاتل هيچ ترسي از بابت چاقو و اشياء تيز نداشته است و گويا قبلاً نيز مهارت بريدن را نيز كسب نموده است. به هر حال قاتل هم اكنون در زندان ميانه به سر مي برد و منتظر نتيجه نظرات قضات محترم دستگاههاي قضائي مي باشد.

چند روزي است كه مردم در مورد اين موضوع اسفناك صحبتهاي ضد و نقيضي مي كنند كه شايعات زيادي در شهر در حال پخش بوده و هست ولي اصل ماجرا همين بود كه نوشته شد. خانم فاطمه ك مبتلا به بيماري اعصاب و روان است كه بيماري اش قابل كنترل با دارو بوده است و در ارتكاب جرم نيز به نظر بنده، دچار جنون نشده است چرا كه پاهاي مرحومه مهتاب را قبل از سر بريدن،  بسته و بعد از ارتكاب جرم نيز با ماموران نيروي انتظامي تماس گرفته و خودش را معرفي نموده است.

ديروز آقاي ابوالحسن پور به دفتر بنده مراجعه نمودند و بنده نيز ضمن اظهار همدردي با ايشان كه در طول 10 ماه، دو مصيبت بزرگ را متحمل شده اند، كه يكي فوت همسر اولش و دومي به قتل رسيدن دخترش توسط نامادري اش بود، كل ماجرا را از ايشان جويا شدم و چون اظهار داشتند كه يكي دو نفر از كاربران سايت ميانالي، داستان را پيچانده و مطالب ضد و نقيض به اطلاع ديگران رسانيده اند، با كسب اجازه از آقاي ابوالحسن پور، تصميم گرفتم كل ماجرا را به دليل شناخت قبلي از ايشان و دختر مرحومش كه از مددجويان اينجانب بود، جهت اطلاع دوستان و جلوگيري از شايعات پراكنده، در سايت قرار دهم. در آخر نيز ضمن تسليت به خانواده محترم آقاي ابوالحسن پور، عكس مرحومه مهتاب  ابوالحسن پور را كه خودم در شهريورماه سال 90 از ايشان گرفتم، به پيوست مطلبم جهت مشاهده دوستان، قرار ميدهم.

اين دومين قتلي است كه در ميانه در طول چند سال اخير تاكنون شاهد مي باشيم. اداره بهداشت و درمان ميانه بايد براي حفظ امنيت مردم، تدابير پزشكي اتخاذ نمايد و در اين مورد نيز بهتر است از متخصصان خبره استفاده نمايد. بيماران اعصاب و روان بايد تحت درمان و پيگيري قرار بگيرند و روانپزشكان بعنوان دارو درمانگران اين بيماران، بايد در كار خود كوتاهي نكنند و اگر بيماري، واقعاً وضعيت نامناسب دارد، سريعاً براي بستري و درمان و گاهاً براي نگهداري مادام العمري آنها در مراكز ويژه، اقدام نمايند و شبكه بهداشت و درمان نيز بايد چاره اي براي جلوگيري و پيشگيري از چنين حوادثي بيانديشد. بسياري از بيماران همچون محمد آسوده كه چند سال قبل امام جمعه محترم ميانه را به قتل رساند، واقعاً پول دارو براي درمان خود را نداشت و متوليان امر بايد به اين موضوع رسيدگي اساسي كنند تا در آينده شاهد خانواده هايي داغدار نباشيم.

شهرستان ميانه و هر شهر ديگري از استان و حتي كشور، بيماران رواني زياد دارد و بايد مراكزي مخصوص جهت رسيدگي به اين موضوع اختصاص دهند. دفترچه هاي درماني مخصوصي براي آنها صادر نمايند و حتي درمان آنها را به صورت رايگان انجام دهند و هزينه هايي را براي چنين كاري صرف نمايند. هزينه هاي بالاي ويزيت روانپزشك، عدم به كارگيري روان شناس و مددكار در مطبهاي روانپزشكي، و نيز عدم پيگيري درمانهاي مريضان روان پزشكي، از عمده كوتاهي هاي شبكه بهداشت و درمان مي باشد كه بايد در درجه اول رياست محترم شبكه بهداشت و درمان، رياست محترم نظام پزشكي، شوراي محترم شهر، فرمانداري محترم، رياست محترم اداره بهزيستي، و در راس آنها، نمايندگان محترم شهرستان، به اين موضوعات اهميت اساسي بدهند و اعتبارات لازم را از دولت دريافت كنند.

1
2
3
4
1 2 3 4