- ارسال کننده: محمد ائلدار تاریخ: ۹۳/۰۸/۱۱

ناسیونالیسم محلی از نوع مذهبی...

با فرا رسیدن ایام عزاداری های حسینی من نیز به عنوان عضوی از یک جامعه مذهبی قصد حضور در مراسم عزاداری را داشتم که بیش از کسب معنویت از ایام محرم شاهد مشاهدات و برداشت های جالبی بودم

روز اول پیش از هرمکان دیگری امامزاده را بهترین مکان برای عزاداری عموم انتخاب کردم ,غافل از اینکه نمیدانستم اجرش در خیابان بودنش بود...هنگام ورود به امامزاده 30-40نفر از مشتاقان منتظر آمدن روحانی بودند که بعد از رسیدن روحانی مجلس نیز حالت روحانی به خود گرفت که با تلاوت آیه هایی از قران توسط دوست عزیزم سید آیدین حیدری یخ مجلس آب شد ...کم کم با شروع نوحه خوانی و سینه زنی این مریدان! به شکل برهنه حس های عجیبی!!به انسان القا میشد.

پس از خارج شدن از امامزاده روانه یکی از هیئت های دیگر شدیم که در آنجا نیز حسابی از خجالت رئیس جمهور درآمدند و پس از ارائه رزومه ای از خدمت های رئیس جمهور جدید شروع به صلوات برای سلامتی ایشان کردیم!پس از آن نیز به هیئت دیگری از هیئت های میانه رفتیم,جمعیت نسبتا زیاد بود و مردم با اشتیاق فراوان مشغول گوش کردن به سخنرانی روحانی بودند.سخن ها و کلماتی از قبیل برهان,فلسفه اخلاقی عرفانی,علت و معلول به گوش میخورد...آرمان ها و اهداف امام حسین با برهان نقد و بررسی میشد که سرانجام با حیرت فراوان پی به شعور وافر مخاطبان سخنرانی بردم که چقدر از آگاهی های معنوی بالایی برخوردار هستند

فردای آنروز تصمیم گرفتیم سری هم به عزاداری های خیابانی مرسوم به"شاخسین واخسین"بزنیم.چهارراه پایین یک دسته شاخسین در حال شروع بود(جهت اطلاع این نوع عزاداری معمولا مختص جوانان میباشد)یک پسر جوان میکروفن بدست با صدای بلند درحال شاخسین گفتن به دسته عزاداران بود.جوان دیگری خواستار میکروفن شد ولی او بدون اعتنا به خواستش مشغول شاخسین گفتن شد.این بی اعتنایی نتیجه اش خوردن یک سیلی و هل از سوی آن جوان بود که نهایتا با یک تراژدی خشونت از نوع مذهبی ختم بخیر شد.از آنجا راهی محله"دره خرمن" شدیم,جایی که شاخسین هایش معروف است.دو حلقه شاخسین گویان که هر کدام متعلق به محله های مختلف میانه بود.این حلقه ها به نمایندگی از محل هایشان درصدد پرشور و پرهیبت نشان دادن خودشان بودند.قضیه مرگ و زندگی بود.باید صدای شاخسین گویان یک حلقه غالب دیگری میشد تا جو میدان دره خرمن را از آن خود میکرد.درحین شاخسین گویان این عزاداران حسینی ناگهان دسته دیگری به نمایندگی از محله شان از راه میرسد و قصد جای دادن قسمتی از میدان را برای دسته اش دارد.حلقه حاضر در میدان با دیدن این صحنه زنگ خطر را حس میکند و بلافاصله حلقه خود را بزرگتر میکند تا میدان دیگر جایی برای حلقه سوم نداشته باشد.حلقه سوم با دیدن این صحنه به حلقه کوچکتر و مغلوب میدان میپیوندد و نهایتا منجر به تشکیل ائتلافی بزرگ میشود و شور حسینی با عظمت بیشتری ادامه می یابد.در قسمت مماس این دو حلقه خطی از مامورین محترم نیروی انتظامی و ریش سفیدان محل جهت جلوگیری از کنتاکت بین دو حلقه وجود داشت.در حین تماشای عزاداری و شور و هیجان آمیخته با ترس متوجه صدایی از یک حلقه شدم"اوجا قیشقیر جمعیمیز بی ریادی" و صحنه را با فکر کردن توام با نیشخند به این جمله ترک کردم...و در مقصد آخر به سمت میدان معروف به "حاج تاقی"رفتیم,نسبت به هیئت ها  و دسته های دیگر از شور حسینی و صمیمیت بیشتری برخوردار بود...عزاداری با نظم و هماهنگی خاصی به جلو میرفت.تنها موردی که تا حدود خیلی زیادی جلب توجه میکرد  جای خالی عدم"ادامه پروژه های ایجاد تفکیک جنسیتی"بود!!!

1
2
3
4
5
6
1 2 3 4 5 6