- ارسال کننده: اسماعیل مختاری تاریخ: ۹۰/۰۹/۱۸

شهید سید منصور فرقانی

سلام

دریافت تصاویر این مطلب ممکن هست چند دقیقه ای طول بکشد. بعضی از تصاویر بزرگتر از آن هستند که در این صفحه می بینید برای نمایش بهتر می توانید در رایانه خود ذخیره کرده و ببینید.

 زندگی نامه شهید سید منصور فرقانی قائم مقام فرمانده اطلاعات و عملیات لشکرمکانیزه 31 عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

 

 سال 1341 ه ش در یک خانواده مذهبی و متدین پا به عرصه وجود گذاشت . کودکی را در دامان مادر و پدری مهربان و زحمتکش سپری کرد . تحصیلات ابتدایی را با موفقیت پایان رساند. این درحالی بود که برای تامین هزینۀ تحصیل خود از هیچ فعالیّتی فروگذار نبود . پس از گذراندن دوره راهنمایی به خاطر علاقه ای که به کارهای فنی و ابتکاری داشت ,وارد هنرستان فنی شهید "غفور رئیسی" فعلی{میانه} شد و تحصیلات خود را در رشته اتومکانیک با پشتکار زیادی ادامه داد .سال 1361 موفق به اخذ دیپلم فنی شد .

   

 ++ 

 دفاع از کیان مملکت اسلامی و انقلاب را یک فریضه شرعی می دانست . بعد از فراغت از تحصیل با آمادگی معنوی کامل و ارادۀ راسخ وارد سپاه شد وبعد از اینکه آموزش نظامی را سپری کرد به لشکر همیشه پیروز عاشورا پیوست.

  لیاقت رزمی فوق العادۀ وی در نبردهای این لشکر مسئولین لشکر را بر آن داشت تا ایشان را به عضویت واحد اطلاعات و عملیات درآورند.

 

 
 خصوصیات اخلاقی اش به حق مختص خود او بود: ایمان به هدف، ایثار، بی باکی ,شجاعت، خیرخواهی و ابتکار عمل بی نظیر, در وجود او متجلی بود. ایشان متهورانه ترین مأموریت های رزمی را بدون کوچکترین تردیدی به بهترین وجه انجام می داد. عزت نفس والای وی در بین رزمندگان واحد مثَل شده بود، وی پس از مدتی از طرف فرماندهی لشکر به عنوان جانشین فرمانده واحد اطلاعات و عملیات این لشکر منصوب شد . تواضع و خضوع او چنان بود که به هیچ وجه چنین مسایلی را مطرح نمی کرد. گمنامی و نبرد برای خدا را بدون هیچ چشم داشتی ترجیح می داد. در تمام عملیات لشکر عاشورا ,از کارآمدترین و پرکارترین فرماندهان محسوب می شد . چندین بار در عملیات مختلف مجروح شد اما به هیچ عنوان در این مورد به خانواده یا دیگر دوستان چیزی نمی گفت.

 

 جنگ هنوز ادامه داشت که ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد اما این کار کوچکترین تردیدی برایش در جبهه رفتن نداشت. نزدیکان و خانواده اش می گفتند :او با آرمانهای انقلاب و اهداف عالیه ی اسلامی خود وصلت نموده است.
 او از روزی که به جبهه رفت تا لحظه شهادت در عملیات بیت المقدس 2 در تمام عملیات رزمندگان لشکر عاشورا بر علیه دشمن نقش کلیدی و ارزنده ای داشت .
 او با شناسایی مواضع و استحکامات دشمن و نقاط ضعف و قوت او ,راهکارهای مناسبی را برای ضربه زدن به دشمن فراهم می آورد.
ماموریت او بر اساس وظایفش فرماندهی و هدایت , نفوذ رزمندگان ایرانی به مواضع دشمن و شناسایی آنجا و انتقال شناسایی ها به فرماندهان بالاتر برای طراحی عملیات بود اما منصور کسی نبود که در راه دفاع از اسلام عزیز و ایران بزرگ حدو مرزی برای فعالیتهایش قائل باشد.
 او پس از انجام ماموریتهای شناسایی درحالی که پیشاپیش دیگر نیروها بود ,با آغاز عملیات در کنار رزمندگان دیگر به نبرد با دشمن می پرداخت.
در عملیات بیت المقدس 2 که در مناطق کوهستانی جبهه های غرب کشور انجام شد,او در منطقه عملیاتی با چند تن از همرزمانش به مواضع دشمن نفوذ کرد و پس از وارد نمودن تلفات و خسارتهای زیاد به دشمن, با یک ستون نظامی دشمن برخورد کرد و بعد از نبرد دلاورانه و موفقیت آمیز از ناحیه دست مجروح شد .او دست از مبارزه برنداشت و با یک دست نبرد با دشمن را ادامه تا اینکه تیری بر سرش اصابت کرد و شهید شد. (1366/10/25)

 
پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران تبریز ومصاحبه با خانواده ودوستان شهید

============================

خاطرات :

سید با عراقی عربی حرف زد

علی صدوری:
درعملیات بیت المقدس 2 , سید منصور فرمانده اطلاعات عملیات بود. با او وچند تن از برادران اطلاعات برای بازدید از تپۀ اولاغ لو به منطقه رفتیم . موقعی رسیدیم آنجا که برادران گردانها دراثر پاتک عراقیها عقب نشینی می کردند . سید منصور یک گونی موشک آرپی جی را برداشت و به من گفت: علی,اسلحه آرپی جی را هم تو بردار تا برویم به جلو. ما با هم به جلو رفتیم. یک لحظه دیدم یک نفر از عراقی ها با تیرباربه جلو می آید .ما نشستیم زمین ,بعد سید با عراقی عربی حرف زد .چند لحظه بعد عراقی یک رگبار به طرف ما شلیک کرد و فراری شد . ما بازهم به جلو رفتیم. دیدیم که از بالای تپه نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق به طور پراکنده به طرف ما می آیند .ما سنگر گرفتیم و با آنها درگیر شدیم. یک لحظه دیدم که سید منصور از ناحیه مچ دست زخمی شد . خوابید زمین و بلند ا... اکبر می گفت و بعد بلند شد با یک دست شروع به شلیک کرد .دقایقی بعد خوابید زمین. رفتم نزدیکش دیدم که گلوله به پشانیش اصابت کرده است و چند ثانیه بعد شهید شد.
 

سید بعد از هر عملیات ارزیابی دقیقی از عملکرد نیروهایش داشت

مهدیقلی رضایی:
طبق اطلاعاتی که قبل از آشنائی با ایشان داشتیم در خانواده ای مذهبی و معتقد به اسلام به دنیا آمده بود. در مدت تحصیلات از سطح درسی بالایی برخوردار بود .
درسال 1360یا 1361 بعد از اخذ ذیپلم به جبهه اعزام شده بود.
اینجانب در خردادماه سال 1361 اعزام شدم و با 70 نفر پاسدار به اطلاعات لشکر رفتیم.در راه تبریز تا اهوازدر قطار با ایشان هم کوپه شدیم. از اول آشنائی ایشان را فردی مخلص، با تقوا و شجاع یافتم .
در واحد اطلاعات بعد از آموزشهای مقدماتی اطلاعات به منطقه "بمبو" اعزام شدیم . ازهمان اوایل شروع کار توانائی بالای فرماندهی در ایشان مشهود بود . طوری که همه این امر را تصدیق نمودند . بلافاصله به مسئولیت تیم اطلاعات و مسئول محور شناسایی و بعداً مسئول مناطق شناسائی شدند .به جز 6 ماه مأموریت از همان موقع تا وقت شهادت در جبهه بودند و در این مدت در عملیات والفجر 4، بدر، خیبر، والفجر 8، کربلای4، کربلای 5 ، بیت المقدس 2، کربلای 8، نصر 7، و مأموریتهای شناسایی پنجوین ، ماووت ، زید، قصر شیرین و... شرکت نمودند.
ایشان از نظر مدیریت خیلی قوی بودند. از فکر بالائی برخوردار بودند .معتقد به آموزش در یگان بودند. حتی در آن زمانی که بحث آموزش به آن صورت مطرح نبود,ایشان تجارب خود را به صورت جزوۀ آموزشی درآورده بودند که در مقایسه با جزوه های حال حاضر تقریباً نزدیک و اصول شناسایی را کاملاً خوب توضیح داده بودند . سعی می کردند کاری را که باید انجام بشود به طور کامل و حتی با اشاره به جزئیات به زیر دستان توضیح و توجیه کنند. پیگیری مورد واگذاری شده به زیر دستان ، همراهی نمودن آنها در کارها، اعتماد به نیروها، و اینکه بعد از هر مأموریتی به طور کامل وضعیت نیروها از نظر کارآئی، اخلاق، تدبیر و... نوشته و توانائی آنها را در مسئولیتهای بالا مورد ارزیابی قرارمی داد و به فرماندهان بالاتر ارائه می کرد تا درآینده بتواند از آنها استفاده نماید.
فردی بودند واقعاً الهی ، نمازشب خوان و البته این اصطلاح در مورد این برادران کم است و خیلی بالاترند. به اصول عقاید کلاسهای اخلاق اهمیت می داد .در جمع سعی می کرد دائماً کلاسهای اخلاق، قرآن را برقرار کند. فردی بودند عاشق اهل بیت و دائماً در عزاداری ها شرکت می کردند.
 

سخت ترین و خطرناکترین معبر !

کریم حرمتی :
 اولین برخورد بنده با شهید منصور فرقانی سال 1362 در منطقه مشهور به ارتفاعات بمبو برمیگردد. ایشان با اینکه تازه به اطلاعات مأمور شده بود, فرماندهان نسبت به کارآیی و تیز هوشی ایشان واقف شدند .
ایشان را به سخت ترین و خطرناکترین معبر فرستادند که باید به عقبه دشمن نفوذ می کرد و چند روز در آنجا می ماند . الحمدا... با موفقیت مأموریت را انجام داده بودند که مورد تشویق و تقدیر مسئول اطلاعات و آقا مهدی(شهیدمهدی باکری فرمانده وقت لشکر عاشورا) قرار گرفتند.
در عملیات والفجر 4 گروه ایشان می بایست در مرحلۀ دوم عملیات شرکت می کردند .نیروها از این مطلب خیلی ناراحت بودند و بی تابی می کردند امّا شهید فرقانی مانند کوه ثابت قدم و استوار در مقابل همه اعتراضات برادران ایستاد و به نیروها فرمود:" تکلیف همین است برادران انشا ا... در مراحل بعدی باید انجام وظیفه نمایند."
در حین عملیات مرتفع ترین قله منطقه پنجوین مشهور به کله قندی توسط خود شهید فرقانی شناسایی و تصرف شد که به محاصره افتاده بودند و مجروح نیزشده بودند ولی قله را رها نکرده بودند.در عملیات بدر شهید فرقانی یکی از مسئولین محور شناسایی لشکر بودند.
شناسائی طولانی ترین , سخت ترین و حساس ترین محور لشکر به شهید فرقانی و نیروهای ایشان محول گردیده بود که ایشان با علاقه خاص و رضایت کامل مأموریت را پذیرفته بودند و عشق می ورزید که مشکلترین معابر به ایشان واگذار شود .
در ادامۀ مأموریت بهترین شناسائی را در شب و روز قبل از عملیات بدر انجام داده بودند ,بدون اینکه دشمن کوچکترین اطلاعی از نفوذهای او ونیروهایش به عمق مواضع خود برده باشد.
اتفاق می افتاد که ایشان با دو تا بلم 2و 3 روز در هور و آبراه ها می ماندند ,منطقه دشمن را کاملاً بررسی می کردند و با هر اتفاق پیش بینی نشده با نهایت احتیاط و صبر و طمأنینه برخورد می کردند و هیچ وقت دستپاچه نمی شدند.
در عملیات نیز از بهترین کسانی بودند که نیروهای گردان را با حداقل تلفات به عمق دشمن هدایت کرده بودند.
 شهید منصور فرقانی هم نیروی باهوش ومدبّر شناسائی بودند,هم استاد دلسوز و قوی برای سایر نیروها و آنچه که تجربه می کردند به نیروهای تازه وارد انتقال می دادند . در عملیات بیت المقدس 2 با اینکه فرمانده وقت لشکر سردار شریعتی برای حفظ جان و امید برای آینده اطلاعات سعی می کردند که ایشان در عقبه منطقه حضور داشته باشند ولی شهید فرقانی اصلاً نمی توانستند تحمل کنند و با هر فرصتی که پیش می آمد به خط مقدم تشریف می آوردند.
بالاخره برادر شریعتی راضی شدند که شهید فرقانی نیروهایی را برای مقابله با پاتک عراقیها به ارتفاع اولاغلو در منطقه ماووت ببرند؛ چنانکه همرزمان می گفتند هنگامیکه نیروها را به ارتفاع اولاغلو می بردند دشمن در حال پاتک و سرازیر شدن به طرف نیروهای خودی بوده است . شهید فرقانی با تکیه کلام همیشگی "یا علی شیره" با نیروهای گردان و جلوتر از همه نیروها خودش با نارنجک و کلاش جلو پیشروی نیروهای عراقی را سد کرده و پس می زند و در حین پیشروی ناگهان یکی از بعثی ها از سنگر بلند شده و او را به رگبار می بندد .
 سید منصور فرقانی به خیل شهیدان جنگ تحمیلی می پیوندد و با شهادت مظلومانه خویش حقانیت خود را به اثبات می رساند .  

 

 

 

 

از نوشته سردار شهيد «منصور فرقاني»

پاكم كن و خاكم كن
    خدايا! تو خود حالم را بهتر از من مي شناسي، خدايا از روي رحمت بيكرانت اول پاك و مخلصمان كن، سپس شهادت را نصيب اين بنده گناهكار كن، نمي دانم چطور با اين همه تقصير اين نصيب را مي خواهم، حتما بجز رحمت تو كه هم غرق آنيم و هم غافل از آن نيست. خدايا! از تو، توبه قبل از مرگ، راحتي حين مرگ و مغفرت بعد از مرگ و عفو در موقع حساب را مي خواهم.
    سردار شهيد «سيدمنصور فرقاني» فرمانده اطلاعات و عمليات لشكر 31 عاشورا، سال 1341 در شهرستان مرند{احتمالاً اشتباه تایپی بوده} به دنيا آمد و سال 1366 در منطقه عملياتي ماووت به شهادت رسيد.
    مركز فرهنگي شهيد «شفيع زاده»
    
 روزنامه كيهان، شماره 18980 به تاريخ 1/10/86، صفحه 13

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1543090 
http://www.sajed.ir/new/farmande/index.php?option=com_k2&view=itemlist&task=category&id=174:66/10/25ـ سید منصور-فرقانی  

* * * * *

1
1